چه کسی پريود است؟ مهران جنگلی مقدم
۱- کنش های متقابل زبانی، به عنوان سيستم قراردادی منظم، شکل هايی از اقتدار جنسيتی، طبقاتی و سياسی را در خود به نمايش می گذارند. بخش هايی از نظم موجود در اين سيستم قراردادی نظم گرامری است. اما اين نظم ذاتی، همه ی نظم قراردادی زبان را توضيح نمی دهد. بخش مهم نظم موجود در زبان نظمی ست که حاصل رفتار کنش گران زبان با اين پديده است و خاستگاه جنسی، طبقاتی و سياسی کنش گر را تعيين می کند. رفتار با زبان شکل هايی از اقتدار را در خود حمل می کند و به آن استمرار می بخشد. استبداد که شکلی خشن و نامتوازن از اقتدار است بيش از هر عامل ديگری برنوعی از کنش زبانی استوار است. شکل های مختلف استبداد را می توان با کنش های مختلف زبانی باز شناخت. مهمترين اين حوزه های استبدادی که در جامعه ايران با حوزه استبداد سياسی همآميخته و همسوست، استبداد جنسی ست که در کنش های زبانی ويژه يی خود را بازتوليد می کند. بخشی از کنش زبانی مطلوب استبداد جنسی بر قراردادن جنسيت و تمايل جنسی افراد به عنوان ابژه های جنسی استوار است و بخش مهم تر آن به تعيين و تحميل "هنجارهای رسمی" در کاربرد واژه های معرف حالت ها، رفتارها و اندام های جنسی مربوط است. طی اين هنجارسازی فرد و جامعه مادامی که عضو محترم جامعه شمرده می شوند، مجاز نيستند که خارج از کنش های از پيش تعيين شده و هنجارمند، از واژه ها و عبارات مربوط به رفتار و اندام جنسی حرف بزنند. هنجارهای مسلط برای شما تعيين می کنند که کجا، چه وقت و با چه کسی دراين باره سخن بگوييد. طی اين فرايند تحميلی است که عرصه ی عمومی از سخن گفتن صريح ازافعال جنسی و يا مفاهيمی که از جنسيت آغشته است محروم می شود و اين مفاهيم يکسره به اندرونی و پستو ها تبعيد می شود. به اين ترتيب هميشه در زبان مجموعه يی از واژه ها و کنش های زبانی ممنوع وجود خواهند داشت که هنجارها اجازه استفاده از آن ها را به شما نمی دهند. هنجارهای مسلط، انرژی موجود در زبان را به نفع خود مصادره می کند و از تبعات و عوارض ناشی از آزادبودگی زبان که منجر به آزاد سازی مفاهيم و انديشه می شود و توانايی تغيير هنجارهای رسمی را دارد جلوگيری می کند. کنش استبداد ی در زبان و قاعده مند کردن رفتار با آن، به دليل جلوگيری از ايجاد تکثر درمراجع فهم، دانايی و در نتيجه قدرت و تصميم گيری است. زبان آزاد شده از نظم تحميلی به تعداد گويندگان خود مرجع رفتاری و مرجع فهم توليد می کند. با چند صدايی شدن جامعه فرايند سلب مرجعيت از استبداد که ماهيتی تک صدايی دارد آغاز می شود.
يکی از مهمترين اتفاقی که در ترانه سرايی آلترناتيو و بخشی از ادبيات زير زمينی سال های اخير در ايران افتاده است بازگرداندن واژه های ممنوعه از پستوهای ذهن و رفتار به عرصه های عمومی و از بين بردن قبح کاربرد آن هاست. واژه ها و مفاهيمی نظير کاندوم، پرده بکارت و .... پريود. اين تلاش بخشی از تجربه ی آزادی در هنر است و عجيب نيست که اين تجربه که در مغايرت و تضاد با زيست رسمی موجود در جامعه ماست به مبارزه يی برای شکستن مرزها و قاعده ها و هنجارها تبديل می شود. تلاشی که هر چند هنرمند قاعده گريز را به سيبل هدف کسانی که سرگرم هنجارهای مالوف و سنتی هستند، تبديل می کند اما نتيجه ی آن خلق فضای تنفسی بازتر برای حيات اجتماعی ماست.
۲- ترانه پريود نجفی روايتی ست از ناکامی در آغوش کشيدن معشوقی استعاره يی. چنين معشوقی می تواند يک معشوق عمومی باشد. می توان اين معشوق اجتماعی را فرشته آزادی و عدالت ناميد. معشوقی که "ما"ی پريود در تمنای در آغوش کشيدن آنست. وضعيتی که از مای اجتماعی در اين ترانه ترسيم شده ، ضرورت در آغوش کشيدن چنين معشوقی را نشان می دهد. ( ببين چگونه درگير مغز من/ مرا ببوس از عشق حرف بزن) اما معشوق درست در زمانی که بيشترين نياز را به درآغوش کشيده شدن دارد (داريم) " پريود" است و همبستری ناکام می ماند. چرا ؟
اين ناکامی معلول شرايطی است که ما را ساخته و برسازنده يی جز ما ندارد. "مايی که ياد گرفته ايم در شرايط قاعده گی با هيچ زنی همبستر نشويم". اما سراسر اين گزاره "استعاره" است. استعاره يی که يک وضعيت عمومی و به شدت واقعی و بيرونی را نشان می دهد. آموزه های دينی و فرهنگی چنين فرمانی را برای ما تدارک ديده است. در صورتی که بيشترين لذت جنسی را اتفاقا زن - اگر درد بگذارد- در دوره ی قاعدگی می برد و مرد به تبعيت از اين لذت – اگر از خونريزی داخلی احساس چندش نکند- جواز دخول را خواهد داشت. اما عرف، دين و ديگر عوامل فرهنگی مانع از همبستری در اين شرايط است و نوعی انضباط رفتاری و پذيرش اقتدار عرفی، دينی و احساس امنيت ناشی از رعايت هنجارها را جايگزين کامجوئی می کند. مای تبيين شده در ترانه پريود را دوباره مرور کنيد و استعاره را تعميم دهيد..