خوش آمدید

اگاهی جنسی حق مسلم ما است، ولی این وبلاگ آموزشی نیست. دارم برای خویشتن می فکرم. هنوز توصیف و تعریفی از جامعه شناسی سکس ارائه نداده ام، مفهوم بندی نکرده ام و البته به نقصان کار خویش اشراف دارم. منتظر فرصتم. درباره وبلاگ توضیح مختصری داده شده و در فیسبوک نیز صفحه ای با همین عنوان دارم.

۱۳۹۰ آبان ۲۹, یکشنبه

کاهش سن شروع روسپی‌گری در ایران به کمتر از ۱۴سال

بر اساس آخرین تحقیقات صورت گرفته درباره روسپیان ایران، ميانگين ورود دختران به بازار كارگری جنسی به كمتر از ۱۴ و ۱۵ سال رسيده است. سعید مدنی جامعه‌شناس می‌گوید میزان تحصیلات روسپیان تازه نسبت به گذشته بالا رفته است.»


تازه‌ترین آمار و تحقیقات صورت گرفته درباره روسپیان حاکی از آن است که ميانگين ورود دختران به بازار كارگری جنسی به‌شدت كاهش پيدا كرده و به كمتر از ۱۴ و ۱۵ سال رسيده است.
به گفته سعید مدنی جامعه‌شناس این آمار که در مجله اجتماعی دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران منتشر شده نشان می‌دهد، در سال ۴۷ ميانگين سن زنان كارگر جنسی ۳۰ سال اما در سال‌های اخير ميانگين سنی ورود زنان به بازار كارگری جنسی به كمتر از ۱۴ و ۱۵ سال رسيده است.»
به گزارش روزنامه شرق، آقای مدنی در اولین كنگره روان‌پزشكان ايران از کم شدن نسبت زنان كارگر جنسی مهاجر خبر داده و گفته است: «اگر در سال ۴۷، ۹ و نیم درصد زنان كارگر جنسی تهران، اهل تهران بودند امروز مطالعات اخير نشان می‌‌دهد نزديک به ۵۰ درصد اين زنان در تهران هستند و سهم بيشتر متعلق به استان تهران است.»
این جامعه شناس از تغيير شاخص‌های مشكلات اجتماعی بر اساس آخرین آمار روسپیان ایران نتیجه گرفته است، «امروز شاهد كاهش ميانگين و دامنه سنی زنان كارگر جنسی هستيم.»
روسپی‌گری، شغل دوم
بر اساس این تحقیقات اغلب روسپیان جدید نيازهای اساسی و اوليه زندگی خود ‌را با شغل اول تامين می‌كنند و روسپی‌گری را به عنوان شغل دوم برای از بين بردن نابرابری‌‌های اجتماعی با ديگر دختران هم سن و سالشان انتخاب مي‌كنند.
تغییر میزان تحصیلات از دیگر ویژگی‌های دخترانی است که در سال‌های اخیر وارد بازار جنسی شده‌اند. این تحقیقات نشان می‌دهد نسبت زن كارگر جنسی بی‌سواد امروز ناچيز است و در مقابل سطح تحصيلات بالا رفته است.
آقای مدنی در اولین کنگره روان‌پزشکان ایران درباره میانگین سنی مشتریان روسپی‌ها گفته است: «آمار نشان می‌‌دهد مردانی در رده سنی ۳۰ تا ۵۰ سال بیشترین مشتری زنان كارگر جنسی هستند و بعد جوانان قرار دارند.»
سعید مدنی بخشی از اين تغييرات را محصول تغييرات اجتماعی می‌داند که تا حدی اجتناب‌ناپذيرند اما در برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته برای هدایت مشکلات، این موضوع یا مسكوت مانده يا به صورت غلطی پيگيری شده است.
حسین ساجدی‌نیا، رییس پلیس تهران چندی پیش ادعا کرده بود، «در تهران فقط ۱۰۰ زن خیابانی وجود دارد که پلیس محل‌های فعالیت این افراد را شناسایی کرده و به زودی این افراد جمع آوری می شوند.»
به گفته سعید مدنی مقابله تهاجمی و جرم‌انگارانه با پدیده روسپی‌گری پاک کردن صورت مسئله است. این جامعه شناس از بين بردن منطقه خاک سفيد در تهران را یکی از نمادهای پاک كردن صورت مساله و ظاهر مشكل دانسته است.

منبع:
http://www.dw-world.de/dw/article/0,,6663320,00.html

تجاوز به محارم: زمینه ها و استراتژیها

نویسنده: محسن مالجو#
چکیده:طرح مسأله: پژوهش حاضر به منظور شناخت بیشتر از تجاوز جنسی به محارم صورت گرفته است و در آن زمینههای تجاوز جنسی، استراتژیهای متجاوز و واکنشهای بزهدیده مورد بررسی قرار گرفتهاند.
روش: روش این پژوهش کیفی و از نوع اتنوگرافیک بوده است. دادههای آن با استفاده از مصاحبه عمیق، رجوع به اسناد و مدارک، مشاهده، و پرسشنامه جمعآوری شده و نمونهای از 39 مورد از زنان و دخترانی که در خانواده تحت تجاوز جنسی پدر یا برادر قرار گرفتهاند به روش دردسترس و هدفمند مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: نتایج این پژوهش نشان میدهد تجاوز جنسی به محارم بیشتر از آنکه مسألهای روانی باشد مسألهای اجتماعی است. همچنین هرچقدر زنان آزاردیده برخوردار از شبکههای فردی و حمایتهای اجتماعی باشد، امکان واکنش اعتراض و رفتار فعالانه بیشتر خواهد بود و هرچه این حمایتها کمتر باشد واکنشهای منفعلانه بیشتر است.
کلید واژهها: زنان، تجاوز جنسی، محارم، مردسالاری
طرح مسأله
فاجعهای پنهان در خانهها رخ میدهد، آنجا که زنان از سوی نزدیکترین هم خونهای خود مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند، تجاوزهایی که در سکوتهای مصلحت اندیشانه گم میشوند. پنهانکاریهایی که نه تنها به کاهش این پدیده نمیانجامد بلکه چهبسا باعث تداوم اعمال آن شود. بنابراین در بسیاری اوقات خانه و خانواده که باید به عنوان بهشتی امن نقش ایفا کند به صورت کانونی در
میآید که برای زنان مرکز آزار، ترس و اجحاف است. «تحقیقات نشان میدهند خطر حمله جدی از سوی اعضای خانواده دو برابر بیگانگان است» ( Henting,1978:25). اما این تصور در اذهان شکل گرفته است که خطر آسیبدیدگی برای افراد بیشتر هنگامی است که خارج از دایره محارم و افراد خانواده قرار دارند. در ایران با توجه به دیر پا بودن سنتهای دینی و اعتقادات مذهبی تصور میشود که این مساله درصد ناچیزی را به خود اختصاص داده است و چنین اتفاقاتی بسیار نادر و غیر معمولاند، اما واقعیت عکس این است و از کثرت این نوع اتفاقات حکایت میکند، اما این قبیل حوادث در مخفیترین زوایای ضمیر زنان پنهان میماند چرا که آنان به دلایل گوناگونی که در پژوهش به آنها پرداخته شده است آنچه را که برایشان اتفاق افتاده است بازگو نمیکنند. پدرانی که از جسم دخترانشان برای امیال جنسی خود استفاده میکنند در سطوح مختلف جامعه پراکندهاند و هرگز نمیتوان آنان را در طبقات خاصی محدود دانست. این آسیب در دنیا روند صعودی را طی میکند، مشاهدات محقق ناظر بر این است که ایران هم از این جریان مستثنی نیست و این امر میتواند بسیار نگران کننده و نیازمند بررسی و کاوشی درخور باشد.
در ایران به دلایلی از جمله تابو بودن و ترس از انگ اجتماعی و از همه مهمتر بیتوجهی و عدم آموزش دربارۀ چگونگی ثبت در سازمانهای مربوط، آمار دقیق و قابل اعتمادی از تجاوز جنسی توسط محارم وجود ندارد، ولی فقدان آمار به معنای نبودن چنین معضلی نیست. اگرچه هیچ آماری در ارتباط با افزایش تجاوز به محارم در کشور منتشر نشده اما بعضی تحقیقات، هرچند انگشت شمار، در درون خود اشاره ای به این مسئله کردهاند. مثلأ آمار تجاوز جنسی به محارم در تحقیقات مربوط به روسپیگری چیزی بین 22 تا 25 درصد عنوان شده و در تحقیقات مربوط به دختران فراری این مسئله بین 12 تا 36 درصد در تغییر است.
بیتردید آزار جنسی زنان توسط محارم به عنوان یکی از انواع انحرافات اجتماعی که عواقب بسیار بد روانی هم برای متجاوز1 و هم فرد آزاردیده دارد از عوامل مهم اختلال امنیت فرهنگی، اجتماعی، نظم و انتظام جوامع محسوب میشود و میتواند کیان و بقاء خانواده یا قداست آن را خدشهدار نماید و این مساله کاملاً مغایر نظر رایج کسانی است که وقوع چنین حوادثی را اساساً انکار میکنند و یا آنقدر آن را نادر
میشمارند که نیازی به تحقیق دراینباره را احساس نمیکنند. پدیده تجاوز جنسی محارم که حاصل تعامل شبکه علیتی پیچیدهای از عوامل موثر اجتماعی، اقتصادی و روانی در سطح فرد، خانواده و جامعه است باید به عنوان زنگ خطری باشد که نشان دهنده وجود مدیریت نامناسب در سطوح بالای جامعه میباشد.
تعریف مفاهیم
به نظر محقق شاید مهمترین مفهومی که نیاز به توضیح دارد، تفاوتگذاری میان دو مفهوم زنای با محارم و تجاوز به محارم است که تا به حال به آن پرداخت نشده است. گرچه زنا با محارم و تجاوز به محارم هر دو نوعی انحراف و آسیب اجتماعی هستند، ولی به اشتباه هرگونه رابطه جنسی با محارم با عنوان زنای با محارم شناخته میشود، اینطور که فرضاً اگر پدر و دختری یا برادر و خواهری با رضایت کامل درگیر رابطه جنسی شوند یا اینکه به زور و اجبار یکی از طرفین رابطه جنسی برقرار شود هر دو زنای با محارم نامیده میشود که به نظرم این تعبیر کاملاً غلط است. متأسفانه خواه در فقه خواه در قانون نیز هیچ تفاوتی از نظر کیفری بین زنا با محارم و تجاوز به محارم وجود ندارد. شاید با یک مثال بتوان اهمیت این تفاوت را بهتر درک کرد؛ لیلا مافی دختری بود که به اتهام زنای با محارم و رابطه جنسی با برادرانش به اعدام محکوم شده بود، در صورتی که او در گفتههایش بهطور مکرر از واژۀ تجاوز برای شرح ارتباط با برادرانش استفاده میکرده است. دختر بزهدیدهای که درخواست کمک از دیگران برای فرار از تجاوز افراد خانوادهاش داشت به دلیل عدم حساسیت و تفاوت بین تجاوز و زنا به عنوان فردی بزهکار با او برخورد شد و به اعدام محکوم شد. بنابراین اگر بین این دو واژه تفاوتی نگذاریم در قضاوت مردم و نوع حکم نیز نمیتوان تفاوت قائل شد و جایگاه بزهدیده و بزهکار به سادگی میتواند تغییر یابد. به گمانم مرز تفاوت زنای با محارم و تجاوز به محارم مسئله رضایت است و رضایت هنگامي وجود دارد كه دو نفر با اراده و توافق برابر با تماس جنسي موافق هستند. بنابراین زنای با محارم برقراری رابطه جنسیِ همراه با رضایت با کسانی است که از نظر قیود اخلاقی، مذهبی و قوانین اجتماعی حرام شناخته شده باشند، مانند رابطه جنسی بین برادر و خواهر یا پدر و دختر. ولی تجاوز به محارم برقراری رابطه جنسی بدون رضایت با محارم است. در واقع در تجاوز به محارم حق خودمختاري قرباني از او سلب مي‌شود و اين اعمال خشونتي است كه در ارتباط آشكار با مردانگي، قدرت، سلطه و نيرومندي قرار دارد. در واقع زنا با محارم بیانگر نوعی فساد و تجاوز به محارم بیانگر جرم است.

مراسم ازدواج در جوار مزار شهدای گمنام ( تصویری)

سرگذشت واقعی دخترانِ مدل

ونداد زمانی
ونداد زمانی ـ بخشی از شهرت و جذابیت شغلی جامعه‌شناسان مربوط به این است که گاهی خود را ملزم می‌کنند برای تحقیق و ارائه گزارش در مورد موضوعات اجتماعی به رنگ و شمایل موضوع مورد تحقیق درآیند. جامعه‌شناسانی هستند که به عنوان نمونه برای تهیه اطلاعات صحیح‌تر درباره زندگی زنانِ زندانی، مدتی به زندان می‌روند. بعضی از آنها برای درک بهتر زندگی پنبه‌کاران یا معدنچیان به کارهای فوق تن می‌دهند. تعدادی نیز شیوه زندگی قاچاقچیان و تبهکاران را به خاطر فراهم کردن مطالعات علمی و مستند برای مدتی تجربه می‌کنند.
موقعیت "اشلی میرز"، استادیار رشته جامعه‌شناسی دانشگاه نیویورک کمی فرق می‌کند. او برای نوشتن کتابی درباره زندگی واقعی دختران مدل لباس و مد ناچار نبود که وارد دنیای غریب و نا‌شناس شود. تحقیق درباره زندگی ناامیدکننده و غیر رویایی دختران مدل برای او فرصت دوباره‌ای بود تا به دنیایی برگردد که خودش نیز در آرزوی دستیابی به شهرت و موفقیت آن را تجربه کرده بود.
نویسنده کتاب "قیمت زیبایی"، به خاطر حضور کوتاهش در دنیای مد، از نزدیک با دنیای بی‌ در و پیکر آن آشنا بوده و از همه مهم‌تر، از رنج و سرگردانی دختران زیبارویی که از سراسر جهان به امید آرزوهای بزرگ به این صنعت می‌پیوستند نیز خبر داشته است.
اشلی میرز یک‌بار دیگر به دنیای مد برگشته تا ضمن قدم زدن روی سکوی ویژه نمایش لباسِ طراحان، قلم به دست در پشت صحنه‌ها با دخترانِ مدل، برنامه‌ریزان، شرکت‌های مدل‌یاب و مدل‌ساز مصاحبه کند. تا بتواند به گونه‌ای مستند نشان دهد که فعالیت روزانه یک مدل و راهکارهای از پیش تعیین شده برای او چیست؟
به عنوان نمونه، متوجه شده است که در اغلب موارد دختران مدل مبالغ هنگفتی را از جیب خود هزینه می‌کنند تا مثلاً در مجلات زنانه عکسی از آنها وجود داشته باشد. ازمعدود مجلاتی که به مدل‌های خود پول می‌دهد مجله معروف «ووژ» است. مبلغ ۱۵۰ دلاری که این مجله به مدل‌های خود می‌پردازد حتی گوشه‌ای از مخارج مسافرت مثلاً یک دختر برزیلی را در بر نمی‌گیرد که به اروپا می‌آید تا ذوق‌زده عکسی از خود در مجله فوق ببیند.
دختران مدل همانطور که رسماً در این محیط شغلی به آنها نگریسته می‌شود تاریخ مصرف بسیار کوتاهی برای جلب توجه ناگهانی و به اصطلاح کشف شدن دارند. اشلی میرز بار‌ها شنیده است که نمایندگان آژانس‌های مدل‌ساز به دختران بالای ۲۰ سال می‌آموزند: "بگویید ۱۹ ساله هستید. چه کسی پاکت شیری را می‌خرد که زمان مصرف آن به زودی به سر می‌آید؛ آنهم وقتی که پاکت‌های تازه‌تر شیر هر لحظه وارد بازار می‌شود."
نویسنده کتاب "قیمت زیبایی" به این نکته مهم اشاره می‌کند که از اواخر قرن بیستم صنعت مد و آژانس‌های مربوطه به ناگهان با موج وسیع دختران زیبا از سراسر جهان روبه‌رو شده‌اند و به هم خوردن تناسب عرضه و تقاضا باعث افول آشکار نرخ پرداخت به مدل‌ها شده است.
این روز‌ها، شانس سوء استفاده ازپریرویانی که با هزاران امید وارد این تجارت بزرگ می‌شوند بیشتر از پیش شده است. آکثر آژانس‌ها از این تازه واردین خوش خیال، مجانی استفاده می‌کنند و به سرعت آنها را از صحنه خارج می‌کنند و از خوش‌خیالان دیگر بهره می‌برند.
دختران مدل که از کشورهای دیگر به امید نقش بستن تصویرشان روی اجناسی با مارک‌های معروف به مراکز اصلی مد می آیند، چاره‌ای ندارند جز آن‌که ده‌ها هزار دلار خرج کنند تا هرطور شده در مراکز فوق شانس خود را آزمایش کنند. اکثر این دختر‌ها اگر خوش‌شانس باشند تبدیل به "مدلِ پولکی" می‌شوند و کارشان این خواهد بود که به گونه‌ای طاقت‌فرسا در طی ساعات طولانی در مجلات دست دوم و سوم و سایت‌های بی‌نام و نشان برای مبلغی ناچیز ژست بگیرند تا امورات روزانه‌شان بگذرد.
در این میان، تنهایی، کم تجربه بودن، فشار مالی و تحقیر، بسیاری از دختران مدل را به ناگزیرهای دیگر می‌کشاند. کارهایی نظیر مدل برهنه شدن در مجلات مردانه و شرکت در ویدئوهای سکسی از پیشنهادات اولیه‌ای است که با آن مواجهه می‌شوند. خطر اعتیاد، بیماری‌های رفتاری و روانی و حتی تن‌فروشی نیز از جمله ناهنجاری‌های گسترده است که در پیرامون این شغل وجود دارد. کتاب تهیه شده در سال‌هایی که اشلی میرز در حال تحصیل و تدریس نوشته است قراری برای ایجاد حس دلسوزانه و نوشتن مطالب سرگرم‌کننده ندارد. همانطور که از اسم کتاب بر می‌آید اشلی میرز سعی کرده است به سئوالات اساسی مربوط به این تجارت بزرگ جهانی و کارگران اصلی آن پاسخ دهد. او تلاش کرده است نشان دهد که سیستم تقسیم درآمد، شیوه کشف و انتخاب مدل‌های بر‌تر، دوران محدود شغلی و مشکلات عدیده این شغل پر طرفدار چیست؟
اشلی میرز از تاثیر روانی بسیار قوی رسانه‌ها روی دختران جوان و خودش می‌گوید و اقرار می‌کند که با وجود این‌که دانشجوی رشته جامعه‌شناسی بوده، نتوانسته از دامِ رویاهای شغل پر زرق و برق مدل‌ها بگریزد و به این‌ترتیب استادیار دانشگاه نیویورک و نویسنده کتاب "قیمت زیبایی" در سال‌های اولیه دانشگاه جذب این صنعت می‌شود.
منبع:
Pricing Beauty: The Making of a Fashion Model [Paperback] , By Ashley Mears
در همین زمینه:
منبع:http://radiozamaneh.com/society/haftkoocheh/2011/11/16/8375

بوسه‌های تو گنجشککان پر‌گوی باغند

مهسا صارمی
مهسا صارمی - چندی پیش دوستی در فیس‌بوک لینک پروژه‌ای را به اشتراک گذاشته بود؛ پروژه‌ای که به توصیف بوسه‌ها و نوازش‌ها می‌پرداخت و پرده از حرکات شخصی برمی‌داشت؛ پروژه‌ای که هزاران نفر در آن شریک بودند و با شرح بوسه‌ها و نوازش‌ها، واکنش‌ها و حس‌های شخصی خود را بیان می‌کردند؛ بوسه‌ها و نوازش‌هایی که برای به روی کاغذ آمدن نیاز به اجازه دارند و اغلب سانسور می‌شوند.

در میان کامنت‌های زیر لینک به اشتراک گذاشته شده، گردآورنده این پروژه را شناختم و با وی آشنا شدم. باوند بهپور، گردآورنده پروژه "ثبت حرکات شخصی" در سایت شخصی خود، در یادداشتی درباره این پروژه این‌چنین نوشته است: "به نظرم ارزشمند می‌آید خلاقیت‌های کوچک و زیبای مردمی را که حرفه‌شان لزوماً خلاقیت نیست از فراموشی نجات داد و این توان شاعرانه را نمایان کرد. به‌خصوص در میان ما که زندگی عمومی و خصوصی‌مان اینطور با خشونت به دو پاره تقسیم می‌شود."
به بهانه ثبت همین بوسه‌ها و نوازش‌ها با باوند بهپور، پژوهشگر، مدرس و منتقد حوزه هنر معاصر، به گفت‌وگو نشسته‌ایم.
انگیزه پرداختن به این موضوع که آن را حرکات شخصی نامیده‌‌اید، چه بود؟
باوند بهپور: خیلی وقت بود به کتابی درباره بوسه‌ها فکر می‌کردم؛ به این‌که شاعرانگی رفتار چطور می‌تواند با کلام پیوند بخورد. وقتی آمدم اتریش این عدم ارتباط با محیط و آدم‌های اطراف، انگیزه یک کار همگانی را که بتواند از سد فرهنگ بگذرد بیشتر ‌کرد. بوسه ترجمه نمی‌خواهد و من فکر کردم این ماجرا می‌تواند از بالای سر فرهنگ بگذرد و در عین حال تفاوت‌های فرهنگی را نشان بدهد. از این گذشته، برایم ثبت این خلاقیت‌های غیررسمی آدم‌ها جالب است. همیشه این تضاد میان زندگی واقعی و چیزی که فرهنگ عمومی جامعه آن را تبلیغ می‌کند، مرا به خودش جلب کرده است. من به چشم یک پروژه هنر معاصر به آن نگاه می‌کنم.
واکنش مخاطب‌ها به ثبت این حرکات شخصی چه بود؟ ‌از کامنت‌ها و پیغام‌های فیس‌بوکی گرفته تا اعتراض‌هایی که به جای شرح بوسه و نوازش فرستاده می‌شد.
باوند بهپور: خبر رسید تمامی بوسه‌ها و آغوش‌های کتابی که در ایران زیر چاپ دارم سانسور شده است. این شد یکی از انگیزه‌های انجام این پروژه. ارشاد با خود کلمه بوسه مشکل داشت نه این‌که چه کسی چه کسی را بوسیده. من هم گفتم بیایم در پاسخ، کاری برای بوسه‌های واقعی بکنم که مثل بوسه‌های ادبی سانسور می‌شوند.
بیشتر روی جمع‌آوری بوسه‌های مکتوب به صورت حضوری فکر کرده بودم که جعبه‌ای با خودم داشته باشم و از مردم بخواهم تجربه‌های‌شان را بنویسند و در جعبه بیندازند تا من بعدبخوانم و ویرایش کنم. الآن هم همین‌کار را می‌کنم. بعد دیدم مشارکت مجازی اتفاقاً خیلی موفق از آب درآمد؛ به‌خصوص در مورد ایرانیان. من انتظار این گسترش سریع را در فیس‌بوک نداشتم. فکر می‌کردم شاید خیلی‌ها بترسند که به نوعی معلوم بشود چه کسی چه چیزی نوشته و خودشان را سانسور کنند و به این فضای مجازی اعتماد نکنند. فکر می‌کردم شاید بسیاری آن را منافی عفت یا کسر شأن بدانند و تجربیات‌شان را به اشتراک نگذارند، اما مشارکت از همه طیفی بود. حتی دوستان مذهبی هم در پروژه شرکت کردند و نتایج هم بسیار متنوع شده است. تنها چند نفر اعتراض کردند. یکی بسیار مؤدبانه این پروژه را اسباب انحراف توجه جوانان از مسائل مهم‌تر دانسته بود. چند نفری هم از متجددان آن را در راستای شیوه مذموم زندگی امپریالیستی دانسته و تقبیح کرده بودند! اما تقریباً همه از همان توضیح کوتاه فهمیده بودند که ماجرا از چه قرار است و با آن رابطه برقرار می‌کردند. یکی از تأثیرات جالب‌اش این بود که باعث می‌شد خاطرات‌شان را مرور کنند و سعی کنند به یاد بیاورند. خیلی‌ها بابت این قضیه پیام تشکر می‌فرستادند. بعضی‌ها هم گروهی شرکت کرده بودند تا بعد ببینند کدام بوسه را کدام دوست‌شان ثبت کرده است و دست‌جمعی تفریح می‌کردند!
آیا چیزی از جواب‌ها سانسور شد؟ اگر شد چرا؟
خبر رسید تمامی بوسه‌ها و آغوش‌های کتابی که در ایران زیر چاپ دارم سانسور شده است. این شد یکی از انگیزه‌های انجام این پروژه. ارشاد با خود کلمه بوسه مشکل داشت نه این‌که چه کسی چه کسی را بوسیده. من هم گفتم بیایم در پاسخ، کاری برای بوسه‌های واقعی بکنم که مثل بوسه‌های ادبی سانسور می‌شوند. در نتیجه سانسور کردن پاسخ‌ها نقض غرض می‌شد. با این حال، نمی‌شد هم کورکورانه همه جواب‌ها را آورد. اولاً خیلی از پاسخ‌ها تکراری بودند که لذت خواندن را از بین می‌برد. در ثانی این پروژه برای بوسه‌های خلاقانه بود، نه برای حرف‌های کلی یا معمولی که مثلاً او خیلی عزیز است و او را می‌بوسم. بعضی جواب‌ها هم بی‌ربط بودند، مثلاً شعرهای خود را کپی کرده بودند، یا کلی مقدمه نوشته بودند تا به حرف اصلی برسند. این‌ها را حذف کردم. تفاوت لحن‌ها را نگهداشتم اما آن‌قدر ویرایش کردم که در خور خواندن باشند. قصدم جمع‌آوری یک آرشیو جامع یا کاری علمی نبود. قرار بود متنی خواندنی تولید شود که دیگران نوشته باشند.
کسانی که فرم را پر کرده بودند، به جنسیت خودشان اشاره کرده بودند؟ چند درصدشان؟ کسانی که از بوسه و نوازش‌ نوشته بودند بیشتر زن بودند یا مرد؟ چطور حدس می‌زدید که نویسنده این کامنت زن است یا مرد؟ اصلاً می‌شد حدس زد؟
در ابتدا گزینه‌ای برای این قضیه وجود نداشت. به‌تدریج بعضی‌ها پیشنهاد کردند جنسیت را هم بپرسم من هم به فرم اضافه کردم. نظرم این بود که حدس زدن آن دشوار نیست. الآن که بخشی از پاسخ‌ها منتشر شده خیلی از آن‌ها را می‌شود حدس زد؛ از روی نثر و ادبیات به کار رفته یا فضای ماجرا. من آمار نمی‌خواستم بگیرم، ضمناً معلوم هم نیست که اشخاص حتماً درست پاسخ داده باشند. بعضی‌ها هم نخواسته‌اند جنسیت‌شان را ذکر کنند. در کل خانم‌ها به‌طور قابل توجهی بیشتر شرکت کرده‌اند.

در توصیف‌ها چه تفاوتی بین نگاه زن و مرد به بوسه و نوازش وجود داشت؟
تفاوت‌ها مورد به مورد فرق می‌کند، اما خیلی بارز نیست. یعنی نمی‌شود حکم کرد چه چیزهایی کلاً زنانه است یا مردانه.
بین بوسه‌ها و نوازش‌ها شباهتی بود؟
شباهت هست. بعضی چیزهایی که آدم فکرش را نمی‌کند عمومی از کار درآمده‌اند. مثلاً می‌بینی چه تعداد آدم یک حرکت نامتعارف را دوست دارند. بی‌گفت‌وگو یک نوع فضولی از جنس مجلات زرد در این پروژه هست که در کارهای این‌چنینی پیش می‌آید و ایرادی هم ندارد.
نسخه انگلیسی و فرانسوی فرم هم موجود است. تفاوتی بین توصیف‌‌های ایرانی‌ها با غیرایرانی‌ها می‌دیدید؟ تا چه حدی و از چه منظر بود؟
هنوز پاسخ‌های اروپایی‌ها خیلی محدودتر از آن است که بشود مقایسه کرد، اما تمایز بارز این است که این منع گفتار و رفتار در ایران، مردم را خیلی مشتاق‌تر کرده که شرکت کنند و ضمناً نوعی شاعرانگی ممنوع و آزرده‌خاطر به خیلی از توصیفات بخشیده است. اروپایی‌ها راحت‌ترند.
جدا از موارد یادشده به چه نکته جالبی در این طرح برخورد کردید؟
مشارکت در این پروژه سخت‌تر از چیزی است که فکر می‌کردم. برای خودم دشوار بود و به نظرم مردم خیلی خوب از پس توصیف آن برآمد‌ه‌اند. به‌تدریج که نوشته‌ها چاپ می‌شد گویا متوجه می‌شدند کدام شیوه‌های بیانی بهتر جواب می‌دهد و پاسخ‌های کوتاه بدل به پاراگراف‌هایی حرفه‌ای‌تر شد. جالب است که ما آن‌قدر از بعضی چیزها حرف نزده‌ایم که حتی زبان مناسبی برای گفتن آن نداریم. برایم بسیار دلپذیر بود که می‌دیدم خیلی‌ها سعی‌می‌کنند این زبان را تولید کنند و مثل متن‌های دوره قاجار، انگار داشتیم سعی می‌کردیم (فارغ از سانسور اما درگیر با محدودیت‌های بیانی خودمان) نوعی فضا برای حرف زدن بگشاییم. پیداست که معنای خیلی از بوسه‌ها و نوازش‌ها به خود حرکت نیست و به پس‌زمینه‌اش ربط دارد که این پس‌زمینه غالباً خیلی خوب منعکس شده است. در کل مثل دیدن جامعه از پشت یک آینه یک‌طرفه است. بدل شدن رفتار به کلام هم خیلی جاها تأثیر قضیه را تغییر می‌دهد. خطاب همگانی کلام باعث شده بعضی چیزها که در عمل دلپذیرند، اما خوب به کلمه درنمی‌آیند یا برعکس، طبیعی‌تر و همگانی‌تر جلوه کنند.
در همین زمینه:
۱- بخش نخست پاسخ‌ها (از بخش نخست می‌شود به بخش دوم پاسخ‌ها و به فرم رسید).
تصویر:
۱- سحر صدارت
۲- پابلو پیکاسو (۱۹۶۹)، "بوسه".
منبع:http://radiozamaneh.com/society/haftkoocheh/2011/11/12/8287

وبلاگ این دختر مصری و عکس های عریان اعتراض آمیز او

یک برهنگی و یک نگاه

بامداد راد
بامداد راد – دیروز که داشتم پیوندی را به بالاترین می‌فرستادم، پس از ارسال و در صفحه پیوندهای تازه، یک پیوند از یک موضوع داغ توجهم را جلب کرد که با وجود این که زمان اندکی از ارسالش می‌گذشت، به دفعات زیاد مورد مشاهده قرار گرفته بود.
جریان از این قرار است که یک دختر مصری، در اعتراض به رشد اسلام‌گرایی در کشورش، عکس‌های تمام‌برهنه خود و دوست‌پسرش را در وبلاگ و صفحه فیس‌بوکش منتشر کرده است. کاری به این کار و چرایی‌اش ندارم، موضوع مهم‌تر برای من واکنش کاربران بالاترین نسبت به این موضوع است که درصد بالایی از کاربران وب فارسی را تشکیل می‌دهند.
احتمالاً گروهی صرف آگاهی از این‌که موضوع مربوط به یک دختر برهنه است، آن را با اشتیاق فراوان دیده‌اند. از وب‌سایت آلمانی‌ای که خبر یادشده را منتشر کرده، تا حالا بیش از سی‌وچهارهزار مرتبه بازدید شده است. پیوندهای دیگری که داغ شده‌اند ولی نشان ۱۸+ را در کنار خود ندارند تا نشان دهند حاوی عکس این دختر هستند یا در عنوان‌شان اشاره‌ای به این نشده که عکس دختر هم در وب‌سایت هست، بازدیدی معمولی و در حد دیگر پیوندهای داغ‌شده دارند.
مدتی پیش، وقتی در پیشخوان وردپرس وبلاگی را دیدم که با موضوع داستان سکسی در صدر فهرست وبلاگ‌های پربازدید قرار داشت، کنجکاو شدم تا این قضیه را بررسی کنم. شرح کامل ماجرا را این‌جا نوشته‌ام. موجزش این است که با همکاری یکی از دوستانم یک وبلاگ داستان سکسی درست کردیم و با در نظر قرار گرفتن قواعدی، داستان‌هایی را که در این زمینه در فضای مجازی پیدا می‌شد در آن قرار دادیم. پس از مدت کوتاهی آن را تعطیل کردیم، ولی در همان مدت کوتاه آن‌چنان بازدیدی داشتیم و چنان نظراتی دریافت می‌کردیم که سرمان درد گرفته بود. هنوز هم به ایمیلی که ویژه‌ آن وبلاگ بود نامه‌هایی می‌آید و با قید فوریت، تقاضای داستان و عکس و فیلم سکسی مطرح می‌شود.

دختری در اعتراض به موضوعی برهنه می‌شود و از سوی یکی از پایگاه‌های وب فارسی، نه‌تنها اصل موضوع که برهنگی او مورد توجه قرار می‌گیرد. شاید البته در ظاهر، کار او ستایش شود و مواضع روشنفکرانه‌ای نسبت به حرکت او صادر شود، ولی اصل موضوع همان است که آمار بازدید صفحاتی که عکسدار هستند چندین برابر صفحاتی است که عکس ندارند و فقط متن خبر را کار کرده‌اند. همان است که وبلاگ این دختر از تمام وب‌سایت‌های خبری پربیننده عربی نیز پربیننده‌تر می‌شود و پیوند وبلاگ و صفحه فیس‌بوک او هم در فهرست پیوندهای این موضوع داغ قرار می‌گیرد، لابد برای آگاهی از "اصل خبر"!
فکر می‌کنم بتوان بین این موضوع و این‌که در میان شهرهای ایران، مذهبی‌ترین‌شان که قم باشد، بیشترین بازدید را از وب‌سایت‌های سکسی دارد و در میان کشورهای دنیا، کشورهای اسلامی بیشترین بازدید را از این وب‌سایت‌ها دارند و در خاورمیانه پس از عربستان، ایران دومین مصرف‌کننده بزرگ لوازم آرایش است، رابطه‌ای پیدا کرد. بدبختانه حاکمان جمهوری اسلامی در خیال خام خود چنین می‌پرورند که با بگیر و ببند و فیلتر و گشت ارشاد و گشت نسبت و گشت امنیت اخلاقی و غیره، می‌توانند این بحران جنسی را که یکی از چندین بحران خطرناک جامعه‌ امروز ایران است، حل کنند.
ریشه این مشکل البته نه به دوره جمهوری اسلامی که به تاریخ ایران بازمی‌گردد؛ آن‌جا که پادشاهان قاجار که خود را با عناوین دهان‌پرکنی به خدا و دین و قرآن پیوند می‌زدند، در پستو به انواع گوناگون عیاشی می‌کردند و حکایاتی که از حرمسرای ناصری وجود دارد، هنوز هم دهان به دهان می‌گردد. ما عادت به اخلاق‌فروشی کرده‌ایم، نه رفتار اخلاقی. تاریخ‌مان در وجودمان رسوب کرده که حرف‌های قلمبه را برای مردم بگذاریم و در پستوها چنین رفتار کنیم و چنان.
اکنون جمهوری اسلامی با تمام انتقاداتی که به آن وارد است، با زور شکاف‌های اجتماعی ما را پر کرده؛ از شکاف طبقاتی، تا شکاف جنسی و جنسیتی و نسل‌ها. این فهرست را می‌توان طویل‌تر کرد، اما مهم‌تر از برشمردن گسل‌هایی که جامعه امروز ایران روی آن‌ها بنا شده، این است که اگر روزی نه‌چندان دور زور دولتی فروبریزد چه خواهد شد؟
تصاویر: تارنمای علیا ماجده المهدی
منبع:http://radiozamaneh.com/society/haftkoocheh/2011/11/19/8443

دختر فعال مصری عکس برهنه خود را منتشر کرد


عليا ماجده المهدی، دختر ۲۰ ساله مصری عکس لخت خود را بر روی فيسبوک، توئيتر و وبلاگ شخصی‌اش منتشر کرد.

به گزارش العربيه، اين دختر مصری از اقدام خود به عنوان "جنبش آزادی‌خواهی آنلاين" نام برده است.
العربيه گزارش داده است: "هنگامی که وی روز يکشنبه گذشته به عنوان نخستين دختر عرب دست به چنين اقدامی زد و ديوارهای حيا در جوامع عرب را شکست، هزاران نفر از کاربران خشمگين و همچنين هواداران عليا نسبت به اين جنجال واکنش نشان دادند."
العربيه: تعداد زنانی که با عليا اعلام همبستگی کرده‌اند بيشتر است. برخی از اين زنان نيز اعلام کرده‌اند در شرايط مناسبی عکس‌های لخت خود را منتشر خواهند کرد
عليا در وبلاگ شخصی خود که آن را "مذکرات ثائرة" (يادداشت‌های يک زن انقلابی) ناميده است، در زير عکس خود نوشته است: "نخست درباره زنانی که در آغاز دهه ۷۰ ميلادی در دانشکده هنرهای زيبا به عنوان مدل در برابر نقاشان مرد لخت می‌شدند قضاوت کنيد و کتاب‌های هنری را پنهان کرده، مجسمه‌های برهنه را بشکنيد، سپس در برابر آينه لخت شويد و بدن‌های خود را که با ديد تحقيرآميز به آن‌ها نگاه می‌کنيد به آتش بکشيد تا پيش از فرستادن اهانت‌هايی با مضمون تبعيض جنسی به من و نفی حق آزادی بيان من، برای هميشه از عقده‌های جنسی خود رها شويد."
در هر ثانيه سه نفر به بينندگان اين وبلاگ افزوده می‌شود که بيشتر آن‌ها از کشورهای عربی هستند.
العربيه گزارش داده تعداد زنانی که با عليا اعلام همبستگی کرده‌اند بيشتر است. برخی از اين زنان نيز اعلام کرده‌اند "در شرايط مناسبی عکس‌های لخت خود را منتشر خواهند کرد."
اين دختر مصری پيشتر خود را عضو جنبش شش اوريل معرفی کرده بود. جنبش شش آوريل يکی از گروه‌هايی است که تظاهرات عليه حسنی مبارک، رئيس‌جمهور پيشين مصر را رهبری کرد.
اما اين جنبش با انتشار بيانيه‌ای عضويت عليا را در جنبش شش آوريل رد کرد. پس از انتشار اين بيانيه، عليا ماجده المهدی نيز اعلام کرده است عضو جنبش شش آوريل نيست.
منبع:http://radiozamaneh.com/news/world/2011/11/17/8380

آشکارسازی همجنس گرایی برای نزدیکان

Balatarin

شنبه, 08/28/1390 - 22:48
نسخه قابل چاپنسخه قابل چاپ
بهروز روستا
بهروز روستا – در برنامه پیش گفتیم که برای داشتن زندگی‌ای سالم و خلاق باید از شر هرگونه همجنسگراستیزی درونی‌شده و ترس از آشکارشدن همجنسگرایی‌مان رها بشویم، چراکه این ترس‌ها مانع از آن می‌شوند که ما توانایی‌ها و امکان‌های انسانی خودمان را شکوفا سازیم.
گفتیم که پذیرش خویشتن و رسیدن به عزت‌نفس روندی درازمدت است و خوب است که شبکه‌ای از دوستان و اعضای خانواده و مشاوران معتمدی داشته باشید تا در این مواقع دشوار از شما حمایت کنند.
هم‌چنین از مراحل آشکارسازی گفتیم که شامل پنج مرحله می‌شود:
الف: آگاهی و شناخت خود
ب: مطرح‌کردن گرایش جنسی خود با دیگران
ج: آشنایی با مردان و زنان همجنسگرای دیگر
د: داشتن روابطی سالم با دیگر افراد همجنسگرا
ه: افزایش عزت نفس و پذیرش کامل خود
پیش از آشکارسازی
قدم اول سفر ما، آشکارسازی به نزدیکان و عزیزان خودمان است، اما شاید این مرحله سخت‌ترین قدم زندگی‌مان هم باشد. شبیه قمارکردن است، چون همه آنها شاید ما را همانطور که هستیم، نپذیرند.
ممکن است وقتی برای آن‌ها آشکارسازی کردید احساس گناه یا خودخواهی کنید، به‌خصوص اگر آشکارسازی شما موجب رنج و ناراحتی آن‌ها شود. ممکن است برای آن‌ها سخت باشد که خودشان را با وضعیت جدید هماهنگ سازند؛ چون دارید آن‌ها را دعوت می‌کنید که شما را همانطور که هستید تماشا کنند و از واقعیت شما آگاه شوند.
شاید بعضی از عزیزان‌مان در درجه اول متوجه نشوند که ما با آشکارسازی و افشاکردن واقعیت خویش داریم به آن‌ها هدیه‌ای گرانبها می‌دهیم، اما بالاخره متوجه خواهند شد، حتی اگر زمان درازی طول بکشد.
روند آشکارسازی درست از زمانی شروع می‌شود که شما متوجه تفاوت خودتان با دیگران می‌شوید و زمان می‌گیرد تا پی به ماهیت و چیستی این تفاوت ببرید. اگر شما متوجه ماهیت این تفاوت شدید آن‌وقت اعضای خانواده شما هم می‌توانند به شما بپیوندند، اما اگر شما از تفاوت خود آگاه نباشید، والدین و اعضای خانواده هم متوجه نخواهند بود و در واقع نمی‌توانند به آگاهی برسند و رفتارهای نامعقول از خود نشان می‌دهند.
آن‌ها شاید از شما انتظار داشته باشند که کمک‌شان کنید تا بفهمند، اما شما ممکن است جواب سئوال‌های آن‌ها را ندانید. اشکال ندارد اگر به آن‌ها بگویید که در حال حاضر خودتان هم نمی‌دانید اما مشغول جمع‌آوری اطلاعات و یادگرفتن هستید. صبور باشید. انتظار نداشته باشید که آن‌ها بلافاصله شما را بپذیرند. اگرچه بعضی از خانواده‌ها همیشه مایه دلگرمی فرد همجنسگرا هستند.
به آنها وقت دهید تا مطالعه کنند، درست همانطور که خود شما هم زمان زیادی طول کشید تا خودتان را فهمیدید. والدین شما درباره آینده و سرنوشت شما نقشه‌ها کشیده بودند و حالا نیاز دارند که توقع‌ها و انتظاراتی که از شما داشتند را اصلاح و تعدیل کنند.
اگر هم ازدواج دگرجنسگرایانه کرده‌اید، آشکارسازی شما احتمالاً تغییرات مهمی در روابط شما و همسرتان به وجود خواهد آورد. در این صورت، همسرتان به زمان نیاز خواهد داشت تا با وضعیت جدید شما منطبق و هماهنگ شود.
توشه بردارید
قبل از این‌که برای اشخاص نزدیک آشکارسازی کنید، خوب است که مجهز شوید و بدانید که شخص مقابل‌تان چه واکنشی ممکن است از خودش نشان دهد. البته نمی‌خواهیم که شما را بترسانیم و از آشکارسازی‌ ناامیدتان کنیم. فقط می‌خواهیم تا جایی که ممکن است به‌تان کمک کنیم تا آماده شوید.
اگر ازدواج دگرجنسگرایانه کرده‌اید، ممکن است مجبور باشید جایی را برای ماندن پیدا کنید تا شما و همسرتان بتوانید تصمیم بگیرید که قدم بعدی‌تان چه باشد و چه کار خواهید کرد. اگر والدین‌تان بعد از آشکارسازی‌تان خیلی ناراحت و آشفته شدند ممکن است مخارج شما را دیگر تامین نکنند و باید به دنبال منبع مالی دیگری باشید.
اگرچه پیش‌بینی واکنش اشخاص نزدیک پس از آشکارسازی خیلی سخت است، اما می‌توانیم واکنش‌های ممکن و معقول را در نظر آوریم. ما قبل از آشکارسازی برای نزدیکان‌مان باید بدانیم:
چرا حالا؟
آیا آماده هستم که طرد شوم؟
اگر به والدین یا همسرم آشکارسازی کنم، چه کس یا کسان دیگری از این مسئله مطلع خواهند شد؟
نگرش آن‌ها به همجنسگرایی و همجنسگرایان چیست؟
۱- چه می‌خواهم به‌شان بگویم؟
۲- آیا از آن‌ها حمایت خواهم دید؟
۳- آیا باید به نزدیکانم وقت دهم که با این موضوع کنار بیایند؟
۴- آیا می‌توانم در این زمینه با آن‌ها حرف بزنم و به‌شان اطلاعاتی درباره‌ همجنسگرایی بدهم؟
۵- آیا این صحبت‌کردن و دادن اطلاعات سرانجام مرا کمک خواهد کرد؟
توصیه‌های کلی برای آشکارسازی
امکان دارد وقتی می‌خواهید به نزدیکان‌تان بگویید که همجنسگرا هستید، حالت عصبی به شما دست دهد. اما راهکارهایی هست که می‌توان در این مواقع به کارشان بست تا بهتر بتوانید با شرایط روبه‌رو شوید و بتوانید حرف‌تان را با اطمینان و آسودگی بیشتری بزنید:
۱- عجله نکنید. زمان مسئله مهمی است. سعی کنید یک زمانی را انتخاب کنید که خانه‌تان آرام و ساکت باشد تا هم شما و هم دیگران بتوانند روی موضوع بحث و تمرکز کنند و اگر سئوالی وجود دارد مطرح شود.
۲- به‌شان بگویید احساس می‌کنید که باید مسئله‌ای را به آن‌ها بگویید و آن‌ها باید از این مسئله خبردار شوند. وقتی نزدیکان‌تان این جمله را بشنوند، می‌فهمند که شما می‌خواهید خبر بسیار مهمی را خودخواسته و با اراده خودتان به آن‌ها بگویید.
۳- جمله‌های اول‌تان را مختصر کنید. مثلاً می‌توانید بگویید: "خیلی وقت است که احساس می‌کنم ..."
۴- صریح و مستقیم حرف بزنید. بگویید: "مامان یا بابا، من همجنسگرا هستم"، اما اگر برای کودک یا نوجوان‌تان دارید آشکارسازی می‌کنید، سعی کنید متناسب با زبان‌ خودشان با آن‌ها حرف بزنید. از این بگویید که همجنسگرایی یعنی چه و هر از گاهی سئوالی ازشان بپرسید تا مطمئن شوید که درست فهمیده‌اند و اگر سئوالی دارند، بپرسند.
۵- اگر نسبت به اطلاعاتی که به‌شان داده‌اید واکنش ضعیفی نشان دادند، به‌شان بگویید که برای خود شما هم سخت بوده که این اطلاعات را بفهمید.
۶- به‌شان بگویید که خیلی وقت است دارید سعی می‌کنید خودتان را بفهمید، بنابراین می‌دانید که آن‌ها هم زمان احتیاج دارند تا شما را بفهمند و بپذیرند.
۷- سعی کنید همه سئوال‌های‌شان را جواب دهید، اما به‌شان بگویید که قطعاً جواب همه سئوال‌ها را نمی‌دانید. اگر واکنش‌شان ضعیف بود و نمی‌توانستند بفهمند، کج‌خلق نشوید و صبوری کنید.
اگر در فهمیدن همجنسگرابودن شما مشکلی دارند، به این معنی نیست که حتماً نمی‌خواهند شما را بپذیرند. آن‌ها هم احتیاج به زمان دارند تا این خبر مهم را هضم کنند و درباره روابطی که با شما دارند بیشتر فکر کنند.
منبع:http://radiozamaneh.com/society/degarbash/2011/11/19/8445

برهنگی، کاری از مانا نیستی

مانا نیستانی
منبع:http://radiozamaneh.com/zamtoon/2011/11/18/8418

۱۳۹۰ مرداد ۲۲, شنبه

نوع خاصي از عشق در شعر حافظ

يک - معشوقه اي که با مردي ديگر مي خوابد 
اگر شعر حافظ را با نگاهي روانشناختي بررسي کنيم، نوع خاصي از عشق را در غزليات او کشف مي کنيم.خصيصه ي اصلي ي اين نوع عشق اين است که معشوقه يک زن آزاد نيست، بلکه زني است که "صاحب" دارد.به اين معنا که زن مورد علاقه ي شاعر، با کس ديگري غير از عاشق دلسوخته، رابطه دارد.اين محبوبه ي فريبا و اين مرغ بهشتي را، مرد ديگري آب و دانه مي دهد. بند نقاب اين معشوقه ي زيبا و اين شاهد قدسي را، مرد ديگري از صورت او مي کشد.زني که شاعر عاشق اوست، در آغوش مرد ديگري مي خوابد.اين فکر جگر سوز و تجسم همخوابگي ي معشوقه با مردي غريبه، خواب را از ديده ي عاشق بيچاره، ربوده است:
اي شاهد قدسي، که کشد، بند نقابت؟
اي مرغ بهشتي، که دهد، دانه و آبت؟
خوابم بشد از ديده، در اين فکر جگر سوز
کاغوش که شد، منزل آسايش و خوابت؟ (ديوان حافظ، ص 10)
عاشق از خود مي پرسد اين معشوقه ي طناز و اين شمع دل افروز، که جان عاشق را سوزانده است، جانانه ي کيست؟ اين زن زيبا، که دل و دين از شاعر ربوده است، در آغوش چه کس مي خوابد و همخانه ي چه کسي است؟ادامه...
خواندن مطالب دیگر »

۱۳۹۰ مرداد ۱۸, سه‌شنبه

اولین فیلم مجوز دار آموزش روابط جنسی در ایران

  
     بتازگی یک فیلم با نام «آشنای محبوب» در ایران منتشر شده است که محتوای آن آموزش مسائل جنسی است. آموزش مسائل جنسی برای اولین بار است که چنین آشکار در جمهوری اسلامی ایران منتشر می‌شود.
این فیلم به عنوان راهنمای زناشویی و بهداشت جنسی با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تهیه شده است و دکتر محمد مجد از استادان رشته روانپزشکی در کناری برخی دیگر از متخصصان ایرانی، در آن به مراحل مختلف روانی و فیزیکی برقراری یک ارتباط جنسی می‌پردازد.
تهیه کننده این فیلم صد و سی دقیقه‌ای شرکتی است موسوم به موسسه فرهنگی هنری آسیا که با مجوز وزارت بهداشت و وزارت ارشاد آن را منتشر کرده است.
این ویدئو، بخش‌هایی از این دی. وی. دی است که بر روی آن نوشته تماشای آن برای افراد زیر ۱۸ سال مناسب نیست.






منبع:
http://mardomak.net/videos/full/64068


در این فیلم نکات آموزنده و مفیدی وجود دارد اما یکی از جملات کارشناس برنامه برایم جالب بود و توانایی درکش را نداشتم، بدین مضمون که : در رابطه جنسی هم زن باید حرکت کند و هم مرد، خداوند می فرماید از شما حرکت ازما برکت!!!!
در صورت بروز اشکال در دانلود این فیلم، می توانید به سایت مردمک (لینک بالا) مراجعه نمایید که چهار فرمت را برای دانلود قرار داده است.





۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

واژن خود را پس بگیریم(درباره عضو ممنوعه زنان)



پریسا کاکایی ـ سال‌ها پیش هنگامی که می‌خواستیم از این عضو ممنوعه صحبت کنیم هیچ نامی برای آن نداشتیم.
اشارات مختلفی چون «آنجا، ناز، شرمگاه و...» همه اشاراتی بودند که مادران و خواهران‌مان در کودکی و بزرگسالی به کار می‌بردند تا ما نیز با پیروی از آن‌ها به دنیای واژه‌های مبهم بپیوندیم. شرمی که نسل به نسل منتقل شده است و هیچ انقلاب و تحولی در دنیا، آن را متاثر نمی‌کند.  حتی در سال‌های اخیر...
خواندن مطالب دیگر »

۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

مروری بر کتاب فاجعه خاموش بخش دوم( غیرت ،توجیه گرقتل های ناموسی)

    کتاب قتل های ناموسی  ،اثری است که به طور اینترنتی منتشر شده است .معمولا تحقیقات  و کتبی در ا که به گونه ای  با مسائل سکسی – اجتماعی پیوند خورده اند  در ایران  به دلایل امنیتی ممنوع الچاپ می گردند. واین امر مستقیما با حاکمیت سیاسی پیوند خورده است زیرا  حاکمیت  سیاسی بررسی این گونه پدیده ها را تهدید و خدشه وارد کردن به امنیت ملی و  در دسترس قرارگرفتن اطلاعات  مسائل داخلی کشور نزد بیگانگان   تلقی میکنند . این امر یکی از عواملی است که دانسته های سکسی  ما را در مورد جامعه ای که در ان زندگی میکنیم ، میکاهد .در پست قبلی به  ان بخش از  کتاب که به مصادیق قتل های ناموسی در ایران میپردازد اشاره شد.اینک  بخشی دیگررا بررسی میکنیم.

۱۳۸۹ دی ۲۹, چهارشنبه

لینک دانلود کتاب قتل های ناموسی

مروری بر کتاب قتل های ناموسی بخش اول ( نمونه هایی از قتل های ناموسی )

شيدا زن 16 ساله مريواني كه يك كودك 2ساله نيز داشت در روز 88/11/ با ضربات چاقوي برادرش مهدي در خيابان جان سپرد. او كه همسري معتاد داشت، در حال حرف زدن با مردي در خيابان توسط     برادرش به قتل رسيد.
مردي به علت سوءظن به همسرش او را پس از 29 سال زندگي مشترك دربرابر ديدگان فرزندانش به قتل رساند.
در پاييز سال 81 ، خانواده اي در خوزستان در كيف دختر خود كارت تبريكي بدون امضاء يافتند. دختر توسط عمويش به قتل رسيد و خانواده آن دختر قاتل را بخشيدند.
سعيده دختر 14 ساله بلوچستاني به دليل شك

شعری اروتیک از حافظ!!!

حال دل با تو گفتنم هوس است

خبر دل شنفتنم هوس است
شب قدری چنین عزیز وشریف
با تو تا روز خفتنم هوس است
وه که در دانه ای چنین نازک
در شب تار سفتنم هوس است

عشق و غریزه ی جنسی از منظر کمونیسم کارگری، بورژوازی معاصر و چپ سنتی(توسط خسرو دانش)

رفیق ناصر اصغری بحثی حول مسئله ی عشق و غریزه ی جنسی در انترناسیونال شماره ی 232 نوشته بود که حول آن بحثهایی از طرف رفقای دیگر ارائه گردید. برای شفاف شدن هر چه بیشتر بحث بهتر دیدم من نیز نظر خودم را در اینمورد بنویسم. قبل از همه چیز بهتر است اشاره شود که عشق و سکس_(تحقق غریزه ی جنسی) را دو مقوله ی جدا از هم و در تقابل هم دانستن و تکیه گاه خود را بر علم "روانشناسی مدرن" قرار دادن رویکردی نادرست است. ما علم ناب نداریم و این متد کمونیسم مارکس در مورد علم است. علم(بویژه علوم باصطلاح اجتماعی و انسانی) در جامعه ی بورژوایی شدیدا تحت تاثیر ایدئولوژی و آراء حاکم بورژوازی قرار دارد. لذا دو مقوله ی عشق و غریزه ی جنسی هم در روانشناسی مدرن در تعریف خود از این حاکمیت ایدئولوژی بورژوازی در امان نمانده است. علم فقط در حوزه ی یک رویکرد غیر طبقاتی و جامعه کمونیستی تبدیل به یک فعالیت انسانی مستقل میشود و از تاثیر طبقاتی بدور است. وقتی طبقات از بین میرود، لذا ایدئولوژی یی نیز وجود نخواهد داشت تا علم را تحت تاثیر متد طبقاتی خود قرار دهد. بنابراین روانشناسی مدرن نیز بعنوان یک علم تاریخی و غیر انتزاعی بویژه در نیمه ی دوم سده ی بیستم از تاثیر آراء حاکم بویژه ایدئولوژی پست مدرنیسم در امان نمانده است. برای اینکه بهتر به عمق این مسئله پی ببریم باید مسیر تحول در عرصه ی ایدئولوژی بورژوازی را بهتر درک کنیم تا بتوانیم به تاثیر گرفتن علم روانشناسی مدرن بعنوان یک علم "انسان شناختی" پی ببریم. روانشناسی فروید متاثر از مدرنیسم است و روانشناسی را از فاز خرافات مذهبی و خدا محوری قرون وسطایی به فاز اومانیسم بورژوایی وارد میکند. و بجای خرافاتی مثل تاثیر ماوراءالطبیعه در تحول روان و شخصیت انسانی، خود انسان و جامعه را در تکوین آن تداخل میدهد. فروید مطرح میکند که چگونگی برخورد جامعه و قدرت سیاسی( فروید از جامعه و حکومتها بعنوان سوپر من نام میبرد) به غریزه ی جنسی در آدمی در طول بویژه نیمه ی اول حیات وی، شخصیت او را(بعنوان من کنونی) میسازد. بدین معنی که سرکوب غرایز جنسی فرد توسط جامعه یا قدرت سیاسی در "ضمیر ناخود آگاه" فرد(من واقعی) بعنوان نیاز سرکوب شده تبدیل به عقده ی روانی شده و انباشت میشود و این عقده ها در فرایند تکوین شخصیت وی(بعنوان من کنونی) نقش مهمی دارد. در واقع، جدا از محدودیتها، نقصها و تک بعدی بودن تفکر فروید در عمده کردن صرفا نیاز غریزه ی جنسی آدمی(که مارکس از آن بعنوان بخشی از نیازهای انسانی نام میبرد) در تکوین شخصیت وی، مهمترین تحولی که فروید در علم روانشناسی بوجود میاورد این است که این علم را از حوزه ی ماوراء الطبیعه رها ساخته و به حوزه ی خود انسان، جامعه و محوری بودن نقش جامعه در تعیین سرنوشت و شخصیت افراد وارد کرد. اما روانشناسی دوره ی معاصر، رابطه ی خود را از تاثیر مدرنیسم بریده و از متدولوژی حاکم بر مکتب پست مدرنیسم تاثیر میگیرد. تعریف آدمی را برخلاف فروید بعنوان سوژه ی دارای عقل یا من اندیشنده ی دکارتی(که فروید از آن بعنوان ضمیر ناخود آگاه و پنهان ادمی نام میبرد) به تعریف آدمی بعنوان "وجود" هایدگری(یکی از بزرگترین متفکرین بوجود آورنده ی مبانی فکری مکتب پست مدرنیسم در نیمه اول قرن بیستم) کاهش داده و اصولا مقوله ای بنام "ضمیر ناخود آگاه" را در آدمی نفی میکند و تسلیم من از خود بیگانه و مسخ شده ی آدمی توسط سرمایه میشود. تعریف آدمی را با نفی موجود دارای عقل و تفکر به تعریف ادمی بعنوان موجودی پایین تر از سر و مغز کاهش میدهد." وجود"ی که ذات انسانی در او نفی شده و وجود حیوانی نقطه ی عزیمت تعریف وی میشود. در واقع انسان سیاسی مدرنیته تحت الشعاع موجود پست و از خود بیگانه ی جامعه ی مدنی قرار گرفته و بدینگونه پست مدرنیسم نقطه ی عزیمت خود را برمبنای نفی انسان سیاسی و برجسته کردن فرد حیوانی و تحقیر شده ی اقتصادی جامعه ی مدنی قرار میدهد. پست مدرنیسم انسانیت آدمی را نفی کرده و عملا حیوانیت را مبنای تعریف او قرار میدهد. در واقع عشق بعنوان یک ویژگی مهم انسانی در وی نفی شده و غریزه ی جنسی بمفهوم حیوانی برجسته میشود. مدرنیسم یا اومانیسم بورژوایی عشق جنسی مدرن را جایگزین عشق سنتی یا لیلی و مجنونی(ماقبل سرمایه) میکند. پست مدرنیسم از یکطرف بطور اثباتی سکس حیوانی و غریزه ی جنسی حیوانی را جایگزین عشق جنسی مدرنیسم میکند و از طرف دیگر از نظر سیاسی با رجوع به نسبیت فرهنگی به عشق سنتی بعنوان بخشی از فرهنگ مردم "جهانسوم" میدان میدهد و این دو روی یک سکه در مکتب پست مدرنیسم است که در نهایت علیه انسان و بنفع مذهب و سرمایه است. مدرنیسم عشق را بعنوان ویژگی انسانی انکار نمیکند اما ریشه ی این ویژگی انسانی را به طبیعت حیوانی بعنوان غریزه ی جنسی حیوانی ربط میدهد و این تناقض ناشی از نیازهای سرمایه در دوره ی مدرنیسم است. مدرنیسم در نهایت ناچار میشود انسان سیاسی و دارای حقوق شهروندی را در عرصه ی اقتصادی یا جامعه مدنی به یک موجود تحقیر شده و از خود بیگانه تبدیل کند که ناچار است در یک رابطه ی غیر انسانی جنسی به تولید مثل کارگران آینده برای سرمایه بپردازد. در حالیکه پست مدرنیسم بطور اثباتی و تئوریک، از ریشه عشق را بعنوان یک مفهوم و مقوله ی کلی یا انسانی انکار کرده و به وجود حیوانی و تعریف آدمی بعنوان صرفا تحقق غرایز بلاواسطه ی حیوانی معتقد میشود که قرار است نیاز جنسی خود را بدون واسطه از طبیعت حیوانی برآورد کند و از طرف دیگر با رواج دادن به عشق سنتی، ناموس پرستی، مرد سالاری و کلا فرهنگ شرقی "جهانسومی"(نسبیت فرهنگی) سعی میکند نیازهای سیاسی نظم نوین جهانی سرمایه را برآورد کند. به این ترتیب تعریف مدرنیسم و پست مدرنیسم و در نتیجه علوم روانشناختی مربوط به ایندو دوره از انسان و در نتیجه از عشق وغریزه ی جنسی ی مربوط به انسان کاملا وابسته به نیازهای سرمایه در این دو دوره است. بورژوازی مدرن در عرصه ی سیاسی به انسان سیاسی صوری(شهروند بورژوایی) نیاز داشته و در عرصه ی اقتصادی و مدنی به انسان از خود بیگانه و تحقیر شده نیاز دارد و بورژوازی نظم نوینی ارتجاعی هم در هر دو عرصه به آدمی با تعریفی حیوانی و تحقیر شده نیاز دارد و در نتیجه علوم پزشکی روانشناختی هر دوره هم با توجه به چنین نیازهایی به سازماندهی روانی انسانها در جامعه میپردازند و بهداشت روانی مختص خود را دارند.
کمونیسم کارگری به این دو مقوله(عشق و مسئله ی جنسی) از بعدی کاملتر از مدرنیسم و پست مدرنیسم نگاه میکند، هرچند تعریف مدرنیسم از ایندو مقوله را مترقی تر از تعریف ارتجاعی مکتب پست مدرنیسم از انسان بعنوان حیوان یا "وجود" بدون مغز و تفکر و اراده میداند. کمونیسم، عشق را بعنوان یک رابطه ی عالی انسانی برجسته میکند و حیوان را بدور از این رابطه عالی انسانی میبیند، در حالیکه غریزه ی جنسی در انسان را دارای طبیعت حیوانی ندانسته بلکه بعنوان طبیعت انسانی شده تعریف کرده و تحقق آنرا استراتژی خود قرار میدهد. یعنی غریزه ای که نه بطور بلاواسطه بلکه از روی انتخاب آگاهانه ی دو انسان برآورد میشود. دو انسانی که نه بزور بلکه با انتخاب آگاهانه تصمیم به ارضاء متقابل میگیرند و در نتیجه طبیعت خود را انسانی میکنند نه حیوانی. مارکس بین انسان و حیوان چنین تمایزی قائل میشود و اتفاقا برخلاف تفکر برخی، رابطه ی جنسی انسانی شده را تحقق بلاواسطه ی غریزه ی جنسی نمیخواند و بلاواسطگی این شکل رابطه را از آن حیوان میداند. بنابراین در توضیح برنامه ی یک دنیای بهتر در این رابطه نباید بگوییم که کمونیسم کارگری طرفدار تحقق رابطه ی جنسی بلاواسطه بین انسانهاست، چون انتخاب آگاهانه ی دو انسان در اینمورد خود، ایجاد یک رابطه ی با واسطه ی انسانی ست.

در کل، عشق از منظر پست مدرنیسم نه یک رابطه ی عالی انسانی بلکه یک رابطه ی انتزاعی و غیر واقعی ست که با تعمیم یافتن این متد به روانشناسی معاصر تبدیل به یک کنش بیمارگونه ی دماغی بین دو فرد انسانی میشود. چونکه اصولا پست مدرنیسم تمام مفاهیم انسانی را مفاهیم انتزاعی و غیر واقعی میداند. یک حیوان بالغ شده وقتی با حیوانی از نوع خود روبرو میشود هرگز احساس عشق به او را پیدا نمیکند، بلکه بلافاصله احساس جنسی و غریزی در وی بیدار شده و بلاواسطه به ارضاء طبیعت حیوانی خود به حکم زور جسمی خود اقدام میکند(یعنی اگر رقیبی سر راه او قرار بگیرد که از او قویتر از نظر جسمی باشد از میدان بدر رفته و جنس مخالف خود را تسلیم وی میکند)، اما یک فرد انسانی بالغ شده وقتی با جنس مخالف خود مواجه میشود در درجه ی اول در او احساس زیباپرستی انسانی بیدار شده و بطور نسبی با چنین معیاری وی را انتخاب آگاهانه میکند. در درجه ی اول احساس دوست داشتن و عشق بعنوان یک احساس انسانی ایده آل در وی بیدار شده و بعدا به رابطه ی جنسی و سکس منجر میشود. بطوریکه بدلیل تعریفی سوژه گرایانه یا سوبژکتیویستی از انسان امکان دارد وی با مشاهده ی برخوردهایی غیر دوست داشتنی و غیراجتماعی در همان ابتدا از طرف مقابل خود زده شده و حتی احساس جنسی و سکس نیز به وی پیدا نکند. تفاوت انسان با حیوان چنین ویژگیهایی دارد و از قانومندیهای متفاوتی تبعیت میکند. لذا از نظر مارکس یک حیوان با جنس مخالف خود نه بعنوان بخشی از اجتماع بلکه بعنوان بخشی از طبیعت ارتباط برقرار میکند. بهمین علت مارکس معتقد است حیوان برای خود اجتماعی ندارد و قائل نیست. لذا کمونیسم عشق را برخلاف مورد نظر مدرنیسم در یک فرایند طبیعی تکامل یافته یا غریز ی انسانی شده تداوم میبخشد در صورتیکه مدرنیسم یا بورژوازی مدرن عشق را بعنوان یک احساس انسانی متقابل در یک فرایند طبیعی حیوانی به اتمام میرساند. کمونیسم با کنار زدن دیوار اخلاقیات و معیارهای سنتی عشق را بعنوان یک رابطه ی ایده آل انسانی از یک شکل تقدس گونه و شبه مذهبی در آورده و در یک حوزه ی طبیعت انسانی شده یعنی سکس و رابطه ی جنسی آگاهانه و متقابل وارد میکند. از نظر کمونیسم عشق یک احساس و رابطه ی عقب مانده و سنتی یا بیماری دماغی نیست بلکه در جامعه ای سنتی بعنوان یک رابطه ی انسانی عالی در اسارت حصار اخلاقی ست که این حصار آنرا به یک رابطه ی زجرآور شبه مذهبی و مقدس تبدیل میکند و در نهایت از آن یک اسطوره میسازد. کمونیسم این حصار را فرو میریزد و عشق را به یک رابطه ی خوشایند و لذتبخش انسانی و غیر مذهبی تبدیل میکند. با توجه به این متد، از نظر کمونیسم، عشق، از خود بیگانگی غریزه ی جنسی نیست. بلکه هر دو شکلی متفاوت از یک فرایند انسانی هستند که با پیوند خوردن بهم یک رابطه ی عالی انسانی را تکمیل میکنند. عشق نمودی از ویژگی انسان اجتماعی و سکس انسانی آزادانه و اگاهانه نمودی از شیوه ی تولید کمونیستی ست. لذا این عدم وجود عشق در جامعه ی سرمایه داری معاصر است که گویای بیماری دماغی انسانها یا از خودبیگانگی آنهاست، نه وجود آن. عشق نشانی از یگانگی واقعی انسانها در جامعه ی کمونیستی ست نه ناشی از از خوبیگانگی غریزه ی جنسی آدمی. لذا عشق بمفهوم اسارت به دیگری و نفی آزادی نیست، چون آزادی بمفهوم رهایی از انسانیت نیست، بلکه تحقق انسانیت است. با این اوصاف انسانیت هم بمفهوم انتزاعی و غیراجتماعی نیست، بلکه بمفهوم انسانیت اجتماعی ست. گرایشی که عشق را اسارت به دیگری میداند در واقع از آزادی تعریفی ضد انسانی دارد. آزادی از نظر کمونیسم ارتباط تنگاتنگی با تحقق انسانیت اجتماعی و فردی دارد. بنوعی میشود گفت این پست مدرنیسم است که با تایید عشق سنتی و تقدیس شده بعنوان بخشی از فرهنگ شرقی به اسارت انسانها در حصار اسطوره ها و اخلاقیات ارتجاعی پناه میاورد. عشق از نظر کمونیسم فقط احساس ساده و بی ریای دوست داشتن متقابل انسانی ست.

مکتب پست مدرنیسم و در نتیجه روانشناسی معاصر(برخلاف مدرنیسم و کمونیسم کارگری) نه به عشق معتقد است، چون انرا یک تخیل و توهم بیمار گونه میبیند و نه به غریزه و در نتیجه سکس و ارتباط جنسی انسانی شده معتقد است، چون اساسا آدمی را نه بعنوان سوژه و عنصر دخالتگر و آگاه بلکه بعنوان "وجود" بدون سر و یا پایین تر از مغز تبیین میکند. لذا پست مدرنیسم برخلاف مدرنیسم و کمونیسم به یک ماتریالیسم ارتجاعی متکی ست. نه ماتریالیسم متافیزیک بورژوازی مدرن و نه ماتریالیسم پراتیک مارکس و کمونیسم کارگری، بلکه ماتریالیسم وجود گرای حیوانی و ارتجاعی بورژوازی معاصر که در خدمت نظم نوین جهانی سرمایه است(1).

درک حیوانی از انسان( و نیزانکار ویژگیهای انسانی) و در نتیجه غریزه ی جنسی باعث میشود به نگرشی تک بعدی(بیولوژیک) از بلوغ جنسی برسیم، یعنی نگرشی بیولوژیک و تخصصی پزشکی که درکی کاملا بورژوایی از مسئله ی جنسی ست. این نگرش باعث میشود بمثابه مذهب اسلام و پیغمبر آن بلوغ جنسی انسانها را نتیجه ی شرایط اب و هوایی بدانیم و بین جغرافیای شمال و جنوب از این بعد تفاوت قائل بشویم. در صورتیکه با یک رویکرد انسانی از بلوغ جنسی این قضیه را بعنوان یک مسئله ی چند بعدی خواهیم نگریست. لذا بلوغ جنسی نه در یک فرایند ساده ی بیولوژیک بلکه در یک فرایند چند بعدی انسانی، اجتماعی و بیولوژیک حاصل میشود، نه فقط صرفا بیولوژیک. زمانیکه یک انسان بتواند از عملکرد خود در مقابل قانون در این عرصه بطور آگاهانه دفاع کند. وگرنه برخلاف چنین درکی از قضیه میبایست همانطوریکه دین اسلام گفته است بپذیریم که دختر در سن نه سالگی به بلوغ میرسد و حتی از نظر بیولوژیک و پزشکی نیز علایم این بلوغ جنسی را در جسم خود بروز میدهد. پس منظور برنامه ی یک دنیای بهتر صرفا بلوغ جنسی از نظر بیولوژیک و پزشکی نیست بلکه بلوغ جنسی در یک فرایند چند بعدی است. برداشتی صرفا بیولوژیک از بلوغ جنسی نوعی برداشت حیوانی ست، چون عوامل دیگر انسانی و اجتماعی را در فرایند تکوین بلوغ جنسی انکار میکند.

چپ سنتی یا کمونیسم بورژوایی اردوگاهی از آنجا که از درک مقوله ای بنام انسان اجتماعی عاجز است و نیز انسانرا یک حیوان تکامل یافته میداند(با تبیینی تکامل گرایانه وغلط از دستاوردهای داروین که متاثر از نظریه ی جمعیت مالتوس و در نتیجه تعمیم متد تئوری "تنازع بقاء" به مسائل اجتماعی و انسانی بود) و نیازهای او را بمثابه نیازهای یک حیوان تبیین میکند به مقوله ای بنام عشق و دیگر احساسات انسانی معتقد نیست و آنرا بعنوان یک "خصلت بورژوایی" ارزیابی میکند. چون اساسا با انسانگرایی کمونیسم مارکس بیگانه بوده و از انسان برداشتی حیوانی دارد. به این دلیل چپ سنتی از جامعه ی کمونیستی برداشتی ناتورالیستی از نوع حیوانی و عقب مانده دارد، نه بقول مارکس ناتورالیسمی تکامل یافته. لذا چپ سنتی از جامعه ی کمونیستی برداشتی نه اجتماعی و انسانی بلکه برداشتی حیوانی و رمه گونه دارد. همین مبنا باعث میشود با جنس مخالف خود نه بر اساس یک تمایل انسانی بلکه بر اساس تمایل حیوانی و در نتیجه شبه اخلاقی ارتباط برقرار کند. لذا با توجه به این متد جامعه ی مورد نظر چپ سنتی(همانطور که مارکس در نقد کمونیسم نارس مطرح میکند) جامعه ایست حیوانی که در نهایت با نفی انسانگرایی مارکس و منصور حکمت با برداشت اخلاقی و شبه مذهبی از جنس زن به اشتراک زنان معتقد نائل میشود. چون برداشت حیوانی از انسان، نیازها و ویژگیهای او مبنا را بر استیلای فیزیکی و جسمی بین دو جنس مخالف گذاشته و عملا در نهایت به مردسالاری منجر میشود. کمونیسمی که بر اساس مردسالاری سازماندهی اقتصادی میشود در نهایت به تصاحب و اشتراک جمعی زنان منجر میشود، همانطور که در عرصه ی روابط تولیدی انسانیت اجتماعی و فردی وجود ندارد و جامعه ی کاذب بر روابط انسانی حاکم است. چپ سنتی از آنجا که انسان اجتماعی، نیازها و ویژگیهای او را درک نمیکند تمام برداشت حیوانی(ناتورالیسم عقب مانده) و غیر اجتماعی خود از انسانرا به جامعه ی کمونیستی مورد نظر خود تعمیم میدهد. همانطور که عشق از نظر وی به یک خصلت بورژوایی مفهوم داده میشود، رابطه جنسی، سکس آزادانه و آگاهانه ی انسانها نیز به بی بند و باری جنسی معنی میشود. از طرف دیگر بی بند و باری جنسی نیز به به مردسالاری منتهی میشود و مرد سالاری به درکی کالایی از زن و در نتیجه اشتراک زنان.



6 مارس 2008



(1)در کاملتر کردن این پاراگراف لازم است بگویم که من بکار بردن واژه های فلسفی را بمعنی رویکرد فلسفی به جهان واقعیت انسانی نمیدانم. بلکه رویکرد فلسفی زمانی متحقق میشود که ما بمثابه فیلسوفان، جهان انسانی را "تفسیر و تاویل" کنیم. یعنی برداشتی وارونه از جهان وارونه که به تغییر منجر نشود، حال میخواهد واژه ی فلسفی بکار برده باشد و یا نبرده باشد. این متد مارکس از تبیین فلسفی جهان انسانی ست.
منبع:http://www.rowzane.com/0000_2008/e_m03/7_xosro.htm

نقد فمینیست ها به نظریه رشک الت مردانه فروید

زیگموند فروید،از برجسته ترین نظریه پردازان در تاریخ علم روانشناسی، صاحب دیدگاه های برجسته پیرامون ویژگی های شخصیتی و رفتاری جنس مونث است.برخی از این دیدگاه ها انتقادهای شدیدی را از سوی فمینیست ها و حتی روانشناسانی همچون کارن هورنای در پی داشت.در واقع انچه این دسته از اگاهان به مسایل زنان را وا داشت تا فروید را اماج شدیدترین انتقادات قرار دهند،بیان دیدگاه هایی همچون رشک التی مردانه ،رشد اخلاقی ضعیف تر و... در زنان است.فروید در نظریه الت مردانه عنوان داشته است که زنان به خاطر فقدان الت جنسی مردانه ،به مردان حسادت ورزیده و فقدان این امر را به منزله ضعف خود تلقی میکنند.از سویی ضعف انرژی لیبیدویی(زیست مایه جنسی) موجب رشد اخلاقی نازل تر در زنان میشود.

ان دسته از پژو هشگران که زندگی فروید را عمیقا بررسی کرده اند، براین باورند که نقش گذرگاههای در زندگی فروید و شرایط سیاسی -اجتماعی ان دوران ،از عوامل محتمل درشکل گیری این دیدگاهها در فروید بوده اند. فروید شخصا در کنار چنین باورهایی ،همواره بر این نکته تاکید داشتکه دربررسی چگونگی و نحوه رشد وتحول کودک اعم از دختر وپسر ،باید مولفه فرهنگ در نظر گرفته شود.در واقع به نظر میرسد فروید به این امر اشراف داشته است که علی رغم وجود مراحل جهان شمول در رشد کودکان ونوجوانان باید متغیر های دیگر ،چون فرهنگ مد نظر قرار گیرند.برخی از فمینیست ها به دلیل انچه انان تحقیر و کوچک شمردن از سوی زن عنوان کرده اند ،انتقادات شدیدی را وارد نموده اند.سیمون دوبووار در کتاب جنس دوم ،بارد نظریه ها و رویکردهای تحقیر امیز نسبت به زنان ، این موضوع را مطرح کرده که ادعای وجود رشک الت مردانه و تحول اخلاقی ضعیف تر و...،ریشه در ساختار تبعیض امیز ومردسالار در جامعه دارد.به اعتقاد وی در چنین جامعه ای هویت ونقش های سنتی،به جنس مونث تحمیل شده است.دوبووار با تاکید بر اینکه،تنها وجه افتراق زنان ومردان در ساختار های زیستی است، بیان میدارد تعریف وظایف زنانه از سوی مردان با هدف توجیه ستم گری انان نسبت به زنان صورت گرفته است. و این ساختار ونوع روابط اجتماعی باید تغییر اساسی یابد.

اگاهان وطرفداران حقوق زنان علی رغم اشتراک با نظر فروید در زمینه وجود ساختارها و زمینه های زیستی(maturation) ، معتقدند که نظریه هایی همچون رشد روانی ،جنسی فروید ،همپایه ی برخی ازباور های مذهبی به استثمار و بردگی زن دامن زده است. این در حالی است که فروید هیچ گاه به صراحت ، زن را موجودی ضعیف و حقیر معرفی نکرده است.واگر دیدگاهی چون رشد اخلاقی ضعیفتر را در زنان مطرح میکند. در قالب نظریه ی جامع و علمی بوده است. از سوی دیگر به نظر میرسد ، اعتقاد برخی از هواداران حقوق زنان مبنی بر اینکه فروید موجب شد این دیدگاه – مادران عامل اصلی رشد نابهنجار واسیب های روانی کودکان هستند- رواج یابد. معلول چند عامل است: الف) کسترش بی بند وباری های جنسی که زن را همچون ابزار مصرفی –تجاری به جهان معرفی کرده است.در حالی که فروید هیچ گاه جایگاه زن را تا بدین حد تنزل نداده بود .ج)فروید به طور مشخص ومدون ،دیدگاه خود پیرامون رشد شخصیت زن را بیان نکرده است که این خود زمینه برداشت های گوناگون را فراهم اورده است.

منبع: توسط دانشجوی ارشد روانشناسی

عشق شبکه و سکس مجازی

در سايه‌ تحولات شگفت‌آور و مبهوت‌كننده‌ي تكنولوژي، امروزه شاهد شكل‌گيري نوعي روابط جديد عاشقانه و شكل‌جديدي از روابط جنسي در فضاي مجازي هستيم. سكس مجازي موضوعي جديد است كه به سرعت در حال گسترش مي‌باشد، به طوري كه شركت‌ها و پايگاه‌هاي بسياري، توجه خود را تنها معطوف به اين موضوع و نزديك‌تر نمودن اين نوع سكس مجازي و سكس طبيعي كرده‌اند.


● نويسنده: ‌آلبرت - بن شاب
● منبع: ماهنامه - سياحت غرب - 1384 - شماره‌ي 30 - تاريخ شمسی نشر 00/00/1384




نوعي عشق در شبكه اينترنت شكل گرفته است. زنان و مردان مي‌توانند همديگر را در فضاي اينترنت ملاقات كنند. عاشق يكديگر شوند. براي اكثر مردم، چنين عشقي، جذاب و جالب و در برخي موارد به روابطي طولاني حتي ازدواج مي‌انجامد. براي برخي ديگر، سكس مجازي مي‌تواند به كابوسي تبديل شود و فرد را مجبور سازد تا خانه و كاشانه خود را در جستجوي معشوق اينترنتي‌اش رها كند.


اينترنت اين قدرت را دارد تا به نحوي بنيادين، اعمال، آداب و فرهنگ جنسي و به ويژه تجربه جنسي بشر را تغيير دهد و حتي مي‌تواند تعريف ما از رفتار جنسي را متحول سازد.


استفاده از كامپيوتر با هدف شكل دادن به رفتاري خصوصي و صميمانه با ديگران، پديده‌اي نسبتاً جديد است. براي برخي بسيار جذاب است و جذابيت آن هم دقيقاً به خاطر آن است كه چنين روابطي با ابزاري مرموز و قدرتمند يعني اينترنت و در فضايي مجازي شكل مي‌گيرد. عاشق اينترتي به مدد چنين تحولي مي‌تواند بدون حضور فيزيكي، به منزل و يا دفتر كار ديگري وارد شود و اين عين جادوگري است.


افراد شكاك، چنين عشق شبكه‌اي را عشقي سرد و دروغين مي‌خوانند كه هر آن چه را كه در خلوت بشر جنبه‌اي اصيل و ارزشمند دارد، به نابودي مي‌كشاند. استدلال آنان بر اين است كه آخر چگونه فرد با واژه و جمله‌اي كه در صفحه كامپيوتر نقش مي‌بندد، مي‌تواند عاشق ديگري شود؟


در دنياي مجازي، مردم زودتر از حد معمول عاشق يكديگر مي‌شوند. چرا؟ به راستي چرا در اتاق‌هاي گفتگوي اينترنتي، بيش از حد معمول شاهد عشق بازي و عشوه‌گري افراد هستيم؟ آيا اين مسأله به واسطه گمنامي و چند هويتي افراد در چنين فضايي است؟ و اساساً مشخصه‌هاي عشق شبكه چيست؟ آيا مي‌توان صريحاً عشق شبكه را از عشق سنتي متمايز ساخت؟ چه كساني به عشق شبكه گرفتار مي‌شوند؟ و محدوديت‌ها و امكانات چنين عشقي چيست؟


اصولاً در چنين عشقي، نمي‌توان يكديگر را لمس نمود و در چنين شرايطي، چگونه مي‌توان به رابطه‌اي نزديك و صميمانه دست يافت؟ آيا رفتار فيزيكي مؤلفه‌اي اساسي براي رسيدن به خلوتي صميمانه نيست؟ آيا با صرف حضور چهره و بدن فردي بر روي صفحه نمايشگر، مي‌توان عشق را تجربه كرد؟


بي‌شك اين موضوع نيازمند بررسي است و نبايد از جنبه‌هاي منفي اين نوع عشق غافل ماند. بايد بدين موضوع پرداخت كه به راستي هرزگي و ابتذال در چه مرحله‌اي از اين نوع عشق سر باز مي‌زند و شهوت‌راني و هرزه‌نگاري در چه مرحله‌اي آغاز مي‌شود؟ جرم‌هاي سكسي در اينترنت كدامند و چگونه انجام مي‌شوند؟





نزديكي بدون بدن


امروزه افراد وقت زيادي را صرف يافتن فردي براي نزديكي و عشق بازي با او مي‌كنند. افراد در همه جا به دنبال چنين فردي هستند؛ در مدرسه، در محل كار، در ديسكوها و مشروب فروشي‌ها، در قطار و متروها و در اين اواخر هم در فضاي اينترنت. در اين مورد اخير است كه با استفاده از فضاي مجازي، افراد با دسترسي به پايگاه‌هاي اينترنتي، پست الكترونيكي، اتاق‌هاي گفتگو، دوربين‌ها و حتي كنفرانس‌هاي ويدئويي، به صورت آن‌لاين اين نوع عشق را تجربه مي‌كنند. در چنين فضايي است كه فرد هر آن ممكن است زوجي براي خود بيابد تا بدين شكل، روابط مجازي را با وي تجربه كند.


براي برخي، سكس مجازي نوعي تفريح و سرگرمي تلقي مي‌شود، چرا كه در چنين شرايطي، مي‌توانند در مورد سن، ظاهر، شغل و حتي 80;نسيت و علايق جنسي خود، خلاف واقعيت را بيان كنند. براي برخي ديگر، سكس مجازي موضوعي جدي است و حتي آن را نوعي جديد از روابط جنسي بر مي‌شمارند.


سكس مجازي را مي‌توان هنر استفاده از اينترنت براي اغوا و ارضاي موهومات و علايق جنسي و ايفاي روابط جنسي در فضاي مجازي دانست. متن، صدا و تصوير به نحوي تبادل مي‌شود تا بتواند از لحاظ عاطفي و جنسي هر دو طرف را تحريك كند. در چنين ارتباطي است كه آن‌ها رفتارهاي جنسي را در ذهن خود مجسم مي‌كنند و بدين شكل ارضا مي‌شوند.


تفاوت عمده و مهم عشق مجازي با عشق سنتي آن است كه فرد نمي‌تواند واقعاً شريك جنسي خود را در دنياي مجازي لمس كند. البته در سال‌هاي اخير، اشكال جديد و ابتدايي‌اي در حين عشق بازي اينترنتي به وجود آمده است. به رغم اين نوع ابزار ابتدايي، حتي امكان ساده‌ترين و ابتدايي‌ترين رفتار جنسي يعني بوسيدن، هنوز هم شبيه سازي نشده است.


داستان‌ها و حكايت‌ها از روابط جنسي در اينترنت، يك عنصر مشترك دارد و آن هم اين كه افراد، نوعي شكاف جدي و حتي زجرآور بين روح و جسم خود تجربه مي‌كنند. در چنين روابطي است كه بسياري از جنبه‌هاي ذهني و رواني روابط جنسي تحقق مي‌يابد اما از لحاظ جسماني، فرد به هيچ وجه ارضا نمي‌شود. بسياري از افراد مبتلا به اين نوع عشق، صريحاً اعلام مي‌دارند كه به رغم وجود فاصله فيزيكي بين خود و شريك جنسي‌شان، همة احساسات خود را در فضاي اينترنت به زبان مي‌آورند.


با وجود چنين شواهدي است كه مي‌توان اينترنت را امكاني براي تحقق نزديكي بدون بدن برشمرد كه روابط تنها در بين چشم و گوش افراد شكل مي‌گيرد و افراد در توهم نوعي خلوت و نزديكي به سر مي‌برند. به رغم دروغين بودن چنين ارتباطي، شاهديم كه هم اكنون برخي از عشق بازان مجازي، براي چنين عشقِ بازسازي شده‌اي ارزش بيشتري نسبت به عشق سنتي يا همان روابط جنسي بدني قائلند.


البته اين نوع عشق هم براي خود شرايط خاصي پيدا كرده است، به طوري كه بررسي‌ها نشان داده كه انرژي فرد به اشكال مختلف; در روابط نمادين ذخيره مي‌شود. چنين افرادي، پس از آن كه زوج اينترنتي‌شان آن‌ها را رها مي‌سازد، دچار درد و ناراحتي شده و با بازگشت و يا حضورشان در چنين فضايي، شادمان مي‌گردند. اساساً اين نوع روابط نمادين با نشانه‌ها و نتايجي هم چون روابط در دنياي واقعي همراه است كه واكنش‌هاي رواني آن، هم چون تحريك جنسي، عرق سرد نشستن بر بدن، لرزش و ... از نمونه‌هاي بارز آن است.





راز عشق شبكه


پيش از آن كه مردم سكس مجازي را تجربه كنند، هيچ تصوري ندارند كه چنين روابطي مي‌تواند تا اين ميزان تأثير گذار باشد. فضاي مجازي آدمي را قادر مي‌سازد تا وهم را با وهم مرتبط سازد؛ وهمي كه به كانون احساسات و افكار افراد وارد مي‌شود. با خواندن و نوشتن مطالب شهواني، فرد در نوعي وهم غرق مي‌شود و اين توهم به واقعيت بدل مي‌شود. بر پايه توهمات شخصي است كه افراد مي‌توانند در چنين فضايي، نوعي ايده‌آل از معشوق خود ترسيم و با آن عشق بازي كنند. چنين فضايي مردم را قادر مي‌سازد تا توهمات خود را به احساسات ديگران نفوذ دهند. فرد تصور مي‌كند كه زوج مجازي‌اش در احساسات او شرك است و او را كاملاً درك مي‌كند. حتي در برخي موارد، شرايط به محوي است كه به واسطه ظهور و حضور محض احساسات و توهمات، چنين فردي در نظر خود نوعي عشق واقع‌گرايانه‌تر و ايده‌آل‌تر را تجربه مي‌كند.


البته امنيت و گمنامي دو عامل مهمي هستند كه به اين روابط حال و هوايي ديگر مي‌بخشند، به طوري كه در مدتي بسيار كوتاه، شاهد خلوت و نزديكي افراد در چنين فضايي هستيم.


در چنين روابط مجازي‌اي، مردم صرفاً به دنبال احساسات خود نيستند بلكه فرصتي مي‌يابند تا در خلال اين روابط يا پس از آن دست به استمناء زنند. به عبارتي ديگر، سكس مجازي اساساً به نوع پيچيده‌اي از استمناء مي‌انجامد. افراد با تحريك جسمي و روحي خود، حتي بدون آن كه طرف مقابل متوجه شود، دست به خود ارضايي مي‌زنند
سكس مجازي با گوش و چشم


سكس در اتاق‌هاي گفتگو به شكلي است كه حس‌هاي پنجگانه نمي‌توانند نقش مهمي در آن داشته باشند و اين تنها توهم آن‌هاست كه نقش اصلي را دارا است. در حالي كه تصورات و توهمات در چشمان شكل مي‌گيرد، چشم چيزي را نمي‌بيند، گوش هم نمي‌شنود، بيني بويي را احساس نمي‌كند، زبان چيزي را لمس نمي‌كند و پوست هم احساس و تماسي ندارد. به عبارت ديگر، در چنين رفتاري، روابط سكس مجازي محدود به برخي پيام‌هاي ديداري و شنيداري است. از همين رو، نياز به دوربين‌هاي مخصوص كه به افراد اجازه‌ي مشاهده‌ي يكديگر را بدهد، جدي شد؛ دوربين‌هايي كه همزمان به آن‌ها اجازه رويارويي و صحبت همراه با تصوير را مي‌داد. با ورود اين دوربين‌ها، علاوه بر رفتار شنيداري و ديداري، ديگر نيازي به استفاده از صفحه كليد براي نوشتن پيام‌ها باقي نماند. اين نوع دوربين‌ها به راه حل مناسبي براي ارضاي نزديك به واقعيت تبديل شدند. جداي از استفاده عاشقان اينترنتي، اهداف تجاري نيز به ميزان قابل توجهي مطرح شد. امروزه در پايگاه‌هاي مختلف، زناني را شاهديم كه به ازاي هر دقيقه، مبلغ خاصي را دريافت مي‌نمايند تا در برابر دوربين و مقابل چشمان مشتري، يا خود را ارضا كنند يا با رفتارهاي شهواني خود، طرف مقابل را ارضا سازند. اما شكل پيشرفته‌تر اين نوع تجارت در قالب كنفرانس‌هاي اينترنتي تجلي يافته است. در چنين فضايي است كه زنان و مردان حرفه‌اي و يا تازه‌كار، در فضاهاي مختلف منزل، از اتاق خواب گرفته تا زير زمين و يا اتاق‌هاي زير شيرواني، به سكس هم زمان و دسته جمعي مي‌پردازند. حتي شركت‌هاي متعددي هم اكنون با ارائه تجهيزات ويژه چنين سكسي، براي خود درآمدي سرشار فراهم آورده‌اند. جداي از شركت كنندگان در اين كنفرانس‌هاي مجازي، شاهد حضور ميليون‌ها بازديد كننده هم مي‌باشيم. چنين امكاناتي را مي‌توان خالق فاحشه‌هاي اينترنتي دانست كه ابتدا در قالب لذت جويي و سپس در شكل يك تجارت، به اين فضاها روي آورده‌اند.


ورود ابزار ارگانيسم جنسي زنان به دوره ويكتوريا باز مي‌گردد. اولين ابزار مكانيكي در سال 1880 توسط پزشك انگليس ابداع شد كه نوعي لرزاننده خاص بدن و مخصوص زنان بود. در حالي كه از اين لرزاننده ابتدا در قالب نوعي وسيله درماني براي رفع هيستري ويژه زنان استفاده مي‌شد، اما كم كم به وسيلة ارضاي جنسي آن‌ها تبديل شد.


ورود ابزار الكتريكي و نيز استفاده از باتري در اين لرزاننده سبب ارزان و قابل حمل شدن آن شد. به تدريج بيماران مبتلا به هيستري به خريد آن و استفاده شخصي در منازل روي آوردند و سپس به وسيله‌اي نسبتاً رايج براي زنان تبديل شد. بالاخره در دهه 1930، اين وسيله كم‌كم از عرصه تبليغات كنار رفت. اما در دهه 1960، در نتيجة انقلاب در عرصه سكس و ظهور فمينيسم، اين ابزار پزشكي به ابزاري كاملاً جنسي تبديل شد و جاي خود را در فروشگاه‌ها پيدا كرد. عرضه و فروش اين وسله لرزاننده، بدون پوشانيدن با هدف استفاده از آن، هم اكنون بدون هيچ محدوديتي ادامه دارد.


گسترش اينترنت و تكنولوژي‌هاي مجازي سبب شده تا فرد بدون تماس فيزيكي سكس را تجربه كند. ظهور ابزار خاص سكس هم چون آلت‌هاي مصنوعي برقي يا همان ديلدوها و يا كلاه‌هاي تحريك كننده، از نمونه‌هاي بارز اين پديده‌اند. با استفاده از چنين ابزاري، افراد مي‌توانند با طرف مقابل خود در سراسر دنيا، سكس را تجربه كنند؛ سكسي كه فرد از آن سوي اقيانوس‌ها مي‌تواند طرف مقابل را كنترل و به اوج لدت جنسي برساند و البته نيازي به كاندوم و همچنين ترسي از حاملگي وجود نداشته باشد.


اولين نمونه‌هاي اين تكنولوژي توسط شركت‌هاي «ديجيتال سكس» و «سيف سكس پلاس» به بازار عرضه شد. شركن سيف سكس پلاس با ارائه نوعي جعبه مشهور به «جعبه سياه» كه به كامپيوتر متصل مي‌شود، فرد را قادر مي‌سازد تا از ابزار متعدد سكسي هم چون ديلدو، لرزاننده‌ها، دستگاه تحريك سينه‌‌ها و ... بهره ببرد. اين ابزار كه توسط موس كامپيوتر قابل كنترل هستند، سبب مي‌شوند تا فرد از فواصل دور از آن‌ها بهره ببرد. امروزه پايگاه‌هاي اينترنتي متعددي عهده‌دار اين صنعت هستند. از ديگر شركت‌هاي مشهور عرصه سكس اينترنتي مي‌توان به ويويد اشاره نمود كه براي نخستين بار نوعي لباس كامل سكس مجازي را طراحي و به بازار عرضه كرد. اين لباس كه كل بدن را مي‌پوشاند، مجهز به 36 حس‌گر در فضاهاي خاص بوده كه با كليك موس طرف مقابل، مي‌توان قسمت‌هاي مختلف بدن فرد را تحريك نمود. به واسطه گسترش و نوآوري تكنولوژي، ديگر اين موارد را نبايد در داستان‌هاي علمي تخيلي جستجو كرد. كاربران اين نوع لباس معتقدند كه حركت موس توسط طرف مقابل كه به تحريك آن‌ها مي‌انجامد، چنان تأثيري بر آن‌ها دارد كه شهودي‌ترين سكس را از فاصله‌اي دور تجربه مي‌كنند.


جداي از متن، تصوير، صدا و فيلم‌هاي ويدئويي، حس بويايي، حسي است كه در اين نوع سكس نقشي ندارد. اما به مدد تكنولوژي پيشرفته در عرصه اينترنت، نوعي شيوه جديد در حال رواج مي‌باشد؛ شيوه‌اي كه امروزه دو شركت پيشگام آن بوده‌اند. آن‌ها مصمم هستند كه «بو» را هم به فضاي اينترنت بكشانند كه البته در ادامه تلاش‌هايشان شاهد عرصه بوي ليمو يا توت فرنگي به فضاي اينترنت بوده‌ايم.


بو همانند طيف رنگ كه مشتمل بر رنگ‌هاي مختلف است از بخش‌هاي مختلفي كه حدود يك هزار بخش مي‌باشد، تشكيل شده است. اين شركت در نتيجه تحقيق و تلاش خود تا كنون توانسته است شصت قسمت از اين طيف بو را به فضاي اينترنت وارد سازد.


از ديگر موارد قابل تأمل در مورد اين نوع سكس آن است كه حتي داشتن زوج يا معشوق واقعي در زندگي حقيقي نيز مانعي براي پراختن به اين روابط مجازي نيست. چنين افرادي، به هيچ وجه چنين روابط مجازي‌اي را نوعي خيانت در زندگي زناشويي خود نمي‌دانند. حتي در موارد متعددي، اين روابط به قدري گسترش يافته كه جايگزين روابط واقعي شده است. اين وضعيت را مي‌توان تهديدي عليه روابط ريشه‌دار مرسوم زناشويي دانست.


در شرايط كنوني، كاربران به راحتي و به طور مخفيانه مي‌توانند دست به گفتگوها و رفتارهاي شهواني بزنند و ترس از گير افتادن توسط همسرانشان را ندارند.


به طور خلاصه مي‌توان سكس مجازي را سكسي بر شمرد كه تقريباً با كمترين مخاطره و هزينه همراه است. فرد در هر ساعت از شبانه روز مي‌تواند فرصتي براي ارضاي خود در فضاي مجازي بيابد. بي‌شك شكل گيري چنين شرايطي و گسترش چنين خلوت‌هاي مجازي‌اي مي‌تواند نقطه آغازي براي انقلاب ديگري در عرصه سكس باشد.





منبع: www.Sociosite.com





* Albert Benschop نويسنده و محقق برجسته هلندي



منبع:http://www.bashgah.net/pages-18438.html

تحرکات و روابط جنسی در لایه های پنهان جامعه(نگاهی کوتاه به کتاب پردیس مهدوی)

چند سال پیش، در پی تلاشی برای تغییر آداب و رسوم جنسی در جمهوری اسلامی ایران، یک خانم جوان مردم شناس ایرانی - آمریکایی به نام پردیس مهدوی، راهی وزارت آموزش و پرورش در تهران شد تا بتواند درباره برنامه های درسی مرتبط با جنس های مختلف، در نظام آموزشی ایران تحقیق کند. از قضا یک نفر دیگر هم آن جا بود، خانمی مسن تر به نام خانم ایرامی، که از سر تا پا خود را با محافظه کارترین نوع حجاب اسلامی پوشانده بود: یک چادر سیاه که با دندان آن را به صورت گرفته بود و در نتیجه نیمی از چهره اش پوشیده بود....
زیر چادر، روسری دیگری شنل مانند، به سر داشت و یک مانتوی بلند هم پوشیده بود. آن چه خانم ایرامی بر تن داشت، پوشش سازمانی وفاداران جمهوری اسلامی بود، همان تفکر سنتی و به لحاظ جنسی پیوریتن،(خشکه مقدس) و نماینده طبقه ای از نسل مسن تر که پردیس مهدوی در حال تحقیق درباره آنان بود. طبقه مورد تحقیق وی محدود می شد به جوان تهرانی، که آزادی جنسی نداشتند و شمارشان هم افزایش یافته بود.



اما خانم ایرامی،(با همان حجاب سنگین و سنتی) برای ماموریتی دیگر به وزارت آموزش و پرورش پا گذاشته بود که با موضوع مورد بحث پردیس مهدوی، نقطه اشتراک هم داشت. خانم ایرامی، درباره موضوعاتی چون سلامتی و بهداشت، سن بلوغ و روابط (جنسی) در دبیرستان های تهران تدریس کرده بود و آمده بود به وزیر آموزش و پرورش بگوید که چقدر از این که نوجوانان در کلاس های درسی او با او درباره مسائل جنسی خود آزادانه و صادقانه با او سخن نمی گویند، ناراحت و افسرده است. در کشوری (ایران) که روابط جنسی با چند تن تا پیش از ازدواج رسمی رو به افزایش است ولی به لحاظ فرهنگی کماکان یک تابو به حساب می آید و طبق قانون مجازات اسلامی قابل کیفر است، این که کسی بخواهد با خانمی که سر تا پا با حجاب اسلامی خود را پوشانده، راحت باشد و با او رابطه راحتی داشته و حتی درد دل کند و یا توصیه بخواهد. حتی پردیس مهدوی هم از این که این خانم پوشیده با حجاب لاک های ناخن وی - که ظاهر شدن با آن در مجامع عمومی در ایران ممنوع است - را ببیند، احساس ناراحتی می کرد و سعی می کرد آن را بپوشاند. ولی به هر حال، خانم ایرامی نمی توانست درک کند که چرا شاگردانش دربرابر او یا کم می گویند و یا این که چرا هیچ نمی گویند. این خانم سرتا پا پوشیده از حجاب به خانم مهدوی می گوید:"نمی توانم آن ها (شاگردانش) را راضی کنم با من حرف بزنند اما من می دانم آن ها چه ها می کنند و یا چه ها نمی کنند، خیلی (این نوجوانان) سخت شده اند. من خودم مادر یک دختر نوجوان بوده ام و می دانم که بسیاری از این ها (دختران نوجوان) روابط جنسی دارند اما راه درست آن را بلد نیستند. من نمی توانم کاری کنم که درباره این موضوع با من صحبت کنند."

معلوم شد که خانم ایرامی هم تولید همان نظام دراماتیک نسلی است که وجهه ایرانی ها در مقابل سکس و رابطه جنسی را عوض کرد. یک مسلمان محافظه کار، که چند سال پیشتر از آشنایی با پردییس مهدوی، خیلی هم همدردی نمی کرده آن هم در حالی که فهمید پسر خودش، همجنس باز است. شوهرش، پسر را ازخانه بیرون می اندازد. باز هم خیلی همدردی نمی کرد زمانی که فهمید دخترشان که هنوز دختر است و ازدواج نکرده، دوست پسر دارد و خانم ایرامی سیلی به گوش او می نوازد و او را فاحشه خطاب می کند. دخترش همان روز خانه را ترک می کند و هیچ گاه باز نمی گردد. در نتیجه خانواده ایرامی هر دو فرزند خود را به دلیل این که نخواستند رفتار نرمال جنسی که نه تنها جهانی شده که حتی در برخی جوامع ایرانی هم پذیرفته شده را بپذیرند، از دست دادند. یک سال بعد، همسر خانم ایرامی زندگی را وداع می گوید و او را با سیلی از حسرت، تنها می گذارد. (او)همان زمان تصمیم گرفت خود را وقف آموزش جنسی و اصلاح ساختار آموزشی آن کند، نه تنها به عنوان معلم که به عنوان عضوی از یک جنبش تغییر ساختار در وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران.

داستانی که به آن اشاره شد، بخشی از مجموعه ای از مباحث است که پردیس مهدوی در کتاب خود با عنوان:"طغیان احساسات(شهوانی)، انقلاب جنسی ایران"، به تصویر کشیده است.داستان خانم ایرامی، فقط فشرده ای است از جامعه ای که در حال تحول است آن هم از زمانی که سی سال پیش، جامعه (ایرانی) تصمیمی ناگهانی گرفت و درباره این مساله میان سنت و مدرنیته، سنت را ترجیح داد، حتی اگر بهای این تصمیم، پوچی، سرکوب و از دست دادن باشد. امروزه جوانان ایرانی به ویژه آن دسته از قشر متوسط و بالای جامعه، حاضر به قبول این روش نیستند و نسل قدیم ترجیح می دهد دنباله روی انتخاب نسل جدید باشد. آنچه در کار مهدوی (کتاب پردیس مهدوی) چشمگیر و نقطه مرکزی است، توجه به مسائل بهداشتی و تندرستی (جنسی) میان نسل ها و میان رفتارهای پذیرفته شده و رد شده است به همان اندازه که به واکنش جامعه به ابتکارهای آموزشی، توجه می کند.

در کشوری که حتی ساده ترین قرار میان دختر و پسر غیرقانونی است، جوامع خصوصی زیادی شکل گرفته تا جوانان تهرانی که خواهان ارتباط با جنس مخالف هستند، در آن ظاهر شوند. به نوشته پردیس مهدوی(نویسنده کتاب) حتی وی شاهد این بوده که در یک مهمانی یا پارتی، که توسط دختر یک روحانی و در حالی که والدینش بیرون از شهر بودند ترتیب داده شده بود، آن مهمانی کوچک به یک مجلس عیش بزرگ تبدیل شده است. مهمانی های کوچکتر هم گهگاه به محلی برای سکس گروهی تبدیل می شود. به رغم این که به وفور نیروهای پلیس در خیابان های ایران دیده می شود، جوانان به دنبال کسی می گردند که با او سکس داشته باشند حالا ممکن است در ترافیک باشد که شماره خود را به ماشین بغل دستی می دهند و یا این که به محلات پایین شهر می روند به این امید که کسی را پیدا کرده و با او رابطه جنسی برقرار کنند، آن هم در محلی که کسی آن ها را نمی شناسد و ممکن است دیگر هم با طرف روبرو نشوند. جرم زنا برای زنان در ایران، مجازات سنگسار را در پی دارد اما نیمی از زنان ازدواج کرده ای که مهدوی در کتاب خود با آن ها صبحت کرده، به شوهران خود وفادار نیستند و برای بسیاری از آنها، داشتن عشق نامشروع (غیر از همسر) یک سرگرمی متداول است. تحقیق مهدوی نشان می دهد به رغم این که حجاب و پوشاندن سر و بخش هایی از بدن در ایران اجباری است، زنان به شدت به مد علاقه نشان می دهند.(زنان در ایران) آرایش چند لایه و غلیظ می کنند و سعی می کنند حجاب را تا جایی که می شود سکسی کنند، چیزی مانند آنچه زنان غربی در تابستان به دنبال این نوع پوشش هستند.

در حالی که این تصویر از جامعه جنسی ایران در سطح شاید شوک آور باشد، برای خیلی از کسانی که وقایع فرهنگی ایران در یک دهه گذشته را تعقیب می کنند و یا گهگاه راهی ایران می شوند، عادی است. آن چه کمتر شناخته شده، این است که به رغم تمام بی قید و بندی و پیچیدگی در امور سکسی و جنسی، بسیاری از این جوانان ایرانی از نوعی فقدان آموزش جنسی رنج می برند آن هم به عنوان نوعی فرهنگ سازی و نه فقط نوعی قواعد خطر و ریسک و آن چه ممکن است از دست بدهند. از ابراز آمار روش های جلوگیری از بارداری در میان افرادی که مهدوی از آنان تحقیق کرده، صرفنظر شده است. زنانی که از قرص استفاده می کنند، فقط آن را مصرف می کنند بدون این که هیچ اطلاعی از عوارض این قرص ها داشته باشند. کاندوم آن قدر ناخواسته است که حتی کسانی که با مهدوی جزییات رابطه (جنسی) خود را در میان گذاشته اند، از آن نام نمی برند و هیچ کس از این که در داروخانه در حال خرید آن دیده شود، رضایت ندارد. به نوشته خانم مهدوی، جوانان ایرانی تحصیلکرده گفته اند بیماری ایدز از راه آرایشگاه، دندانپزشک و یا برخی از انواع خاص زنان منتقل می شود. در حالی که زنان متمول قدرت این را دارند که سقط جنین کنند - در حالی که غیرقانونی است، بسیار هم شایع است - زنانی که قدرت خرید بالا ندارند، در بازار سیاه قرص ها و یا آمپول هایی (برای سقط جنین) را پیدا می کنند که برای حیوانات است. خانم مهدوی برای این که بداند چقدر ساده می شود این داروها را تهیه کرد، به خیابان ها و محله هایی که این داروها را می فروشند، رفته است. یک فروشنده یک بسته قرص را به او می فروشد بدون این که دستور استفاده از آن را بدهد.

پزشکانی که وی (پردیس مهدوی) با آن ها گفت وگو کرده گفته اند بسیاری از زنان به دلیل استفاده از داروهایی که برای سقط حیوانات هستند، در معرض آسیب و یا نازایی قرار دارند. در ظاهر نظام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران میان مناقشه ای برای بهداشت عمومی و همچنین تغییر در دنیای روابط جنسی و برخورد مردمی با آن، گرفتار است. اما خبرهای خوبی هم در تحقیق کتاب پردیس مهدوی دیده می شود. در خط اصلی این مساله و افرادی که با این مسائل درگیر هستند، مانند پزشک های ایرانی، پدر و مادرها و مدرسان و موسسات همگی به دنبال نوعی تغییر هستند. برای مثال از سال 2000 به بعد، جمهوری اسلامی موظف کرده همگی زوج هایی که خواهان ازدواج هستند، پیش از ازدواج در کلاس های کنترل خانواده شرکت کرده و گواهی شرکت در این کلاس ها برای ازدواج آن ها ضروری است. یکی از این دوره ها که در یک محله تجاری در مرکز شهر تهران برگزار می شده و خانم مهدوی هم در آن شرکت کرده، به نظر خیلی بدون کیفیت یا حتی مزخرف به نظر می رسد. زنی سر تا پا پوشیده با چادر به دخترهای بی تفاوت و دخترانی که با ناخن لاک زده و آدامسی در دهان نشسته اند، می گوید:"شما باید همیشه آماده برآورده کردن نیازهای جنسی همسر خود باشید. برای مثال اگر همسر شما دارد پای تلویزیون فوتبال نگاه می کند، شما باید استراحت کرده و خود را آماده کنید و یا این که رختخواب خود را برای شب آماده کنید. اگر هم خودتان حوصله تان سر رفت یا خسته شدید، مطمئن باشید که از همسرتان پرسیده اید آیا چیز دیگری هم می خواهد یا نه. یا این که از همسرتان بپرسید آیا همسرتان می خواهد بعدا و پیش از بازنشستگی با شما باشد یا نه.(خواهان رابطه جنسی هست یا نه.)
اما خانم مهدوی در کلاسی دیگر در شمال شهر (تهران) و در زیرزمین یک مرکز خرید نزدیکی بازار تجریش هم شرکت کرده است. در این کلاس مباحثی چون انتقال بیماری مقاربتی، روش های جلوگیری از بارداری، باروری، بهداشت روانی، روابط زناشویی و حتی لذت های جنسی زنان به بحث گذاشته شده است. مدرسان این کلاس،حجاب کمتری بر تن دارند، مانتو و روسری پوشیده اند و به گفته خانم مهدوی، زنانی که در این کلاس ها هستند راحت تر با مدرس درباره روابط جنسی گفت وگو می کنند. در این بخش از کتاب، خانم مهدوی به نسل قدیمی تر جامعه ایرانی نگاه می کند که شروع به کنار گذاشتن مقابله سخت با این مساله کرده اند و بیشتر با نسل جدید همدردی کرده و به دنبال راهنمایی آن ها هستند و نه فقط آن دسته مانند خانم ایرامی که به دلیل فقدان و برای جلوگیری از فقدان بیشتر و کمتر کردن درد از دست دادن، به این تغییر رضایت داده است.
چیزی بزرگ در حال رخ دادن است. یک چرخش در نسل و روندی که نشانه تغییر در جامعه ای است که قوانین اسلامی در آن کمتر تاثیر گذار است. اما حالا به شدت در حال رسوخ به درون جامعه ایرانی است ولی آیا جغرافیای طبقاتی جامعه را به شمال و جنوب تقسیم کرده است؟ و در کشوری که همه چیز آن سیاسی است، چقدر این حرکت می تواند سیاسی باشد؟

خانم مهدوی نمی تواند در آن واحد همه جا باشد و تحقیق او هم الزاما نشاندهنده تمام رفتار جنسی در سرتاسر ایران نیست. بیشتر تحقیق او بر روی طبقه بالا و میانی جامعه جوان ایرانی خواهان رابطه با جنس مخالف متمرکز شده است. این البته شبه فرهنگی است که ارزش تحقیق را دارد، چرا که تهران حدود 14 میلیون جمعیت دارد و الگویی برای دیگر شهرهای ایران به شمار می رود اما مهدوی از محدودیت های تحقیق هم آگاه است. وی در این تحقیق آگاهانه طبقه مرتبط با حاکمیت ایران که در هر شرایطی سعی می کند با هر تغییری کماکان سنتی و محافظه کار بمانند را بیرون گذاشته است. وی البته به طبقات دیگری از جامعه هم در این کتاب می پردازد که ما خیلی با جزییات آن ها آشنا نمی شویم. به نظر مهدوی و با تحقیق از جوانان تهرانی، آنها نه نماینده تغییر هستند که بیشتر طبقه ای هستند که در حال انقلاب هستند، همان حرکتی که به تغییر رژیم منتهی می شود.

با نگاهی نزدیک تر این ادعایی به احتمال زیاد درست است. تا وقتی که نظام جمهوری اسلامی فقط لباس را کنترل می کند و ممنوعیت استفاده از الکل تا پیش از ازدواج، جوانانی که بخواهند نظام را وادار به عقب نشینی از قوانین سخت آن کنند، به راه های سیاسی برای تغییر رژیم روی می آورند که موثرترین راه است. اما چیزی در این میان و درباره این نوع نگرش زائد به نظر می رسد که البته مهدوی هم دقیق تر و عمیق تر به آن اشاره نکرده و ارتباط این حرکت با روند تغییر سیاسی یا چیزی که نشان دهد مثلا این حرکت به نوعی دموکراسی سکولار برای آزادی های بیشتر جنسی باشد، عرضه نکرده است.

آن چه او مستدل و متکی به مدرک (در این کتاب) نشان می دهد، طبقه ای از جوانان نظام اسلامی است که اخلاقیات اسلامی روابط جنسی را رد می کنند و این حس را دارند که باید هر گونه و هر طور که می خواهند با هر کسی که بخواهند و این رابطه جسم آن ها را ارضا کند، به آن برسند و در این راه به این که اعتقاد ان ها به خطر می افتد و یا این که پلیس اخلاقی به نام مبارزه با مد مانع آن ها است و یا این که با پارتی به راه انداختن و سکس داشتن، نمی شود جلوی آن ها را گرفت. برخی از کسانی که خانم مهدوی با آن ها صحبت کرده حتی یک یا دو شب را در سلولی در زندان گذرانده اند، چند نفر از آن ها شلاق خورده اند و یک زوج هم مجبور به ازدواج اجباری با یکدیگر شده اند.(مهدوی البته در کتاب توضیح نداده که پلیس اخلاقی ایران چه مقیاسی برای در نظر گرفتن مجازات آن هایی که به نظر آن ها مجرم هستند دارد.) آیا تصور خانم مهدوی این است که این افراد در صورت پیدا کردن میدان، برای آزادی های دیگر اجتماعی مانند آزادی بیان، آزادی ادیان، اصلاح ساختار زندان ها، دولت منتخب و یا قوه قضاییه مستقل که حقوق فردی افراد را محترم می شمارد هم مبارزه می کنند؟ و در آخر، برای حقوق و آزادی های خود و دیگران؟

در هر جامعه ای، تعداد افرادی که چنین راهی برای مبارزه را انتخاب می کنند و حاضرند در این مبارزه فداکاری کنند، کم است و طبقه ای که خانم مهدوی درباره آن ها تحقیق کرده نباید با این اشتباه گرفته شوند چرا که از پیش این طبقه در راه گرفتن حقوقی هستند که بتوانند از جوانی خود لذت ببرند. اما این فاصله تقریبا هیچ است چرا که نظام جمهوری اسلامی نشان داده که حاضر است با ملت ایران معامله کرده و چشمش را بر روی برخی مسائل ببندد و روسری های سه گوش و کوتاه و یا برخی آزادی ها را مجاز کند در حالی که از سمت دیگر فشاری سنگین تر و شدیدتر بر روند حرکت سیاسی و یا مطبوعات مستقل است. به جای آن خانم مهدوی بیشتر امیدوار است تا بقایای حرکت اصلاحات بیاید و نظام زیردست محمود احمدی نژاد (رییس جمهوری فعلی) را کنار بگذارد، دولتی که فقط پلیس اخلاق برای روابط جنسی و مد را بیشتر کرده است. اما خانم مهدوی از اصلاح طلبانی که بیرون از قدرت هستند نگفته است، یا از به زندان افتادن و شکنجه شدن چندین فعال حقوق زنان که از سال 2006 آغاز شده آن هم به جرم جمع کردن امضا برای کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز در نظام جمهوری اسلامی یاد نکرده است.(این کمپین خواستار اصلاح قوانین برای قوانین مساوی در حوزه ازدواج برای زنان، ارث و طلاق است و می خواهد سن قانونی دختران از نه سال، به 18 سال افزایش یابد و سن قانونی پسران از 15 سال به 18 سال تغییر کند، ضمن این که خواهان تعقیب کیفری برای مجریان قتل های ناموسی است، درخواست می کند حق شهادت زن و مرد در دادگاه مساوی باشد و این که جرایم مرگبار برای زنانی که مرتکب زنا می شوند، متوقف شود.) آن حرکت سیاسی که مهدوی در تهران از آن به عنوان حرکتی که انقلاب جنسی به راه می اندازند یاد می کند، یا به آن می پیوندد یا توسط این حرکت، تسهیل می شود.

در هر حال ممکن است بتوان این گونه دید که هرگونه فشار برای تغییر در دنیای روابط جنسی در ایران را نمی توان به کل کنار گذاشت و به هرحال بخشی از تلاش فعالان حقوق زنان و اصلاح طلبان در مجلس و برخی روحانیون با تفکر بازتر است تا بتوان حقوق زنان در قوانین اسلامی را بهبود بخشید. اما در کتاب خانم مهدوی به نظر می رسد زنانی که وی به آن ها پرداخته، تمامی اوضاع مغشوش تاریخی یا تاریخ بازنوشته شده را به خود اختصاص می دهند. این زنان در نظامی فقهی، با قوانین اسلامی پیش مدرن زندگی می کنند و به سوی دورانی می روند که جنبش زنان در غرب در سال های 1960 برای حقوق خود و یا در سال های 1970 برای موج دوم جنبش زنان – فمینیسم – با همه پیچیدگی های آن، می رفت. مهدوی در کتاب خود می نویسد که برخی زنان ازدواج کرده ساعت ها در روز وقت صرف آرایش یا لباس خود می کنند و بقیه وقت خود در روز را به جست و جوی عاشق می گردند. در جامعه ای که به آن ها آموخته باید شکار شوند و یا این که برده شوهرهایشان باشند، و به مردان این اجازه را می دهد که چهار همسر دائمی قانونی و تا 99 همسر صیغه ای داشته باشند، این کار به نوعی قدرتمندی زنان تعبیر می شود. اما نوعی سترون قاطعانه هم درباره این مساله هست.

زندگی هایی که مهدوی به آن ها می پردازد، در لذت های رفتاری و جستاری غنی است چه به لحاظ شخصی و یا سیاسی و یا حرفه ای. نوعی به هم ریختگی است که در قلب طبقه میانی ایران معاصر حس می شود که ارتباط آن با قوانین بعد از انقلاب است و جهتی که در اقتصاد، فرهنگ و سیاست گرفته است. بیکاری و نرخ آن در میان جوانان به شدت بالاست که باعث می شود جوانان تا زمان ازدواج کماکان نزد والدین خود زندگی کنند. بسیاری از تهرانی ها در سن بیست و چند سالگی، افسرده، به لحاظ جنسی سرکوب شده و درون گرا هستند و بیشتر مانند تین ایجرها یا نوجوانان در شهرهای کوچک آمریکا رفتار می کنند. بیشتر وقت خود را در ماشین صرف می کنند و مواد مخدری که به دستشان می رسد را مصرف می کنند و دنبال سکس (رابطه جنسی) هستند. آیا می توان این را نوعی نشانه برای حرکت سیاسی از بخشی از جامعه دانست که خیلی تمیز و قایل به اخلاق زندگی نمی کند و انرژی خود را صرف چیزی می کند که برای کشورش هیچ استفاده ای ندارد؟

مهدوی البته دنبال چنین مسائلی نرفته است. حتی از افراد مورد تحقیق خود درباره دین هم سوالی نکرده است. آیا جوانان ایرانی این گونه می اندیشند که با درگیر شدن در مسایل جنسی که حاکمیت آن را "غیر اسلامی" می داند، انحصارگرایی دینی حاکمیت را به چالش کشیده اند، یا این که اخلاقیات جنسی در اسلام را به چالش می کشند؟ آیا نمونه های مورد مطالعه کتاب خانم مهدوی، شاهدی بر فرهنگ سکولار هستند یا این که فرصتی پیدا کرده اند با نظام اسلامی که سرشار از قوانین فقهی و شرعی است سرشاخ شوند؟ نبود تحقیق تحلیلی در میان این پرسش ها به وفور دیده می شود و اجازه نمی دهد یافته های پردیس مهدوی در کتاب به نوعی روند و یا حرکت آنالیز شده برای یک حرکت تعبیر شود.

در واقع، آن چه پردیس مهدوی مطالعه طبقاتی و یا جنسی می نامد، بیشتر نوعی طبقه بندی فقیرانه از خاطرات یا یادداشت هایی از پارتی ها و میهمانی ها در ایران است. مهدوی که در کالیفرنیا بزرگ شده و وقت زیادی را صرف تحقیق درباره ایران کرده، خیلی وقت ها خودش را هم در تحقیق وارد می کند و سعی می کند تصاویر را از زاویه دید خودش بررسی کند. در هیچ کجا نمی بینیم که افراد مورد تحقیق او حرکتی غیر از تایید و یا لبخند به پرسش های او داشته باشند.(هیچ کدام مخالف نظر یا فکر او نیستند.) خانم مهدوی خاطرات خود و احساسش از پارتی هایی که در ایران بوده را هم وارد تحقیق کرده و آنها را نوشته است."دوست باهوش و خوشگلم از آمریکا. آشنایی با شما مرا بسیار مشعوف می کند." این جمله را از قول یکی از کسانی که برای او کار و تحقیق می کنند، نوشته است. وی نقل قول هایی نوشته از جمله این که شنیده نه تنها او (پردیس مهدوی) حلال همه مشکلات است و می تواند آنها را حل کند، که یک جا هم در یک سالن آرایش و زیبایی، یک زن از او پرسیده که چرا هنوز ازدواج نکرده است چرا که ممکن است "همه را مال خود کند."(همه مردها جذب او شوند.)

البته خانم مهدوی می نویسد که از جوانان طبقه فقیر هم به اندازه طبقه متوسط و طبقه مرفه تحقیق کرده، اما غیر از پارتی های جوانان و افرادی که مخالف جریان نظام حاکم هستند، چیز دیگری نمی بینیم و یا این که در این پارتی و مهمانی ها، افراد حومه شهر و جوانان آن مناطق، حاضر نیستند. به جای آن، یک جا در کتاب هست که یک خانم جوان از کفش های مهدوی تعریف می کند و او با تمام سخاوت پیشنهاد می کند کفشهایش را با سندل های وارفته او عوض کند و از قول او هم نقل قول می کند:"من تا حالا دختر ثروتمندی مانند شما ندیده ام. راستی واقعا شما کی هستین؟" این گونه تصاویر و نقل قول از خود یا درباره خود، در سرتاسر پنج فصل اول کتاب طغیان احساسی (شهوانی) به چشم می خورد که هم بی هدف است و هم بسیار آماتور. خوشبختانه، وقتی به مسائل بهداشت عمومی و آموزش جنسی می رسیم، مهدوی به درستی کار تحقیقی کرده و نویسنده از جریان کتاب کنار می رود تا خواننده بتواند موارد مطرح شده در کتاب را بررسی و دنبال کند.

و دست آخر، و گذشته از تمامی بررسی ها، هنوز چیزی شگفتی آور درباره این نوع جریان های فرهنگی هست. خیلی سخت نیست که بدانیم چرا مهدوی احساس کرده این نوع جوانان با این نوع نگرش، جریانی سرنوشت ساز را رقم می زنند، حتی اگر از جریان و این که چه حرکتی را سبب می شوند، بی خبر باشیم. نزدیک به سی سال از انقلاب اسلامی ایران گذشته و و ایران حتی به تصویر انقلابی هم نزدیک نشده، دیگر آرزوی انقلابی شدن را کنار بگذاریم. جمعیت ایران دوبرابر شده، شهرهایش مدرن شده اند و شهرهای بیشتری جوانه زده و شکل گرفته اند. دین گرایی سخت و شاق نوعی دمدمی مزاجی دینی به بار آورده، حتی برای افرادی که در خلوت خود، انسان های معتقدی هستند. جوانان ایرانی که پس از انقلاب به دنیا آمده اند، زیر دیواری که رژیم میان مردم و غرب کشیده، تونل مخفی زده اند و هیچ جریان سرکوبگری نتوانسته خواست فطری مردم به مد، زیبایی و یا جریان سکسی (جنسی) که مثل جریان برق می ماند را کم و یا خاموش کند. شاید این داستانی درباره ایران است، آن هم درباره فرهنگ سیاسی و نیز از دست رفتن دین حکومتی. شاید هم (این کتاب) داستانی است از اسلام و بازگشت دوران سرکوب دینی و یا شاید هم فقط داستانی است از فطرت انسانی و چیزهایی که انسان آماده نشده بدون آنها زندگی کند.

*لورا سکور، محقق سال 2008 و 2009 در مرکز دوروثی و لوییس بی کولمان برای استادان و نویسندگان در کتابخانه عمومی نیویورک است.وی مقالات و نقد کتاب های زیادی درباره ایران در نشریات معتبر امریکا منتشر کرده است.

ترجمه از انگلیسی:کارمیارتوانمند
لورا سیکور / مجله نیشن / 15/12/2008



منبع:http://www.irandarjahan.net/spip.php?article652